Dilimiz Azad Olsun!- آزادی زبان ترکی- دیلیمیز آزاد اولسون

Sunday, May 27, 2007

شیسم فارس* رودروی ملت تورک آذربایجان

یاشاسین آذربایجان
فاشیسم فارس* رودروی ملت تورک آذربایجان - ائلخان تورک اوغلو
جومه آخشامی , 13ی مهر 1385
به نام و نانی برسند در یکی از صفحات روزنامه های پان فارسیست(روزنامه ایران) زندگی نامه پر از خیانت آنها را چاپ کنند.
اسماعیل رفیعیان از مرند، منوچهر مرتضوي از تبریز، پارسا و محمد امین ریاحی از خوی، حسن انوری از خلخال، بهمن سرکاراتی از قاراداغ…. که اکثرا دارای دکترای افتخاری ادبیات فارسی هستند برای به استعمارکشیدن تورکها از طرف فارسها آموزشهای لازم را دیده اند پای در راه نوکری پان فارسیسم گذاشته اند علاوه بر نوکری فکری و قلمی خود، می خواهند تورکها را هم با خود همراه کنند و برای آنها هویت قلابی بتراشند این است دردهای تورکها که مزدورانی از میان خودشان به خدمت فاشیسم فارس در آمده اند و چوب پان فارسیسم را آنها بر سر بهترین فرزندان آنا وطن می کوبند و صداهای آزادی خواهانه را می خواهند خفه کنند. اسماعیل رفیعیان یکی از افتخارات خود را مبارزه با حکومت ملی آذربایجان می داند و منوچهر مرتضوی زبان تورکی آذربایجان را از روی عناد و دشمنی فارسی می داند.
چه باید کرد با این نوکرهای کوتوله استعمار و استثمار در آذربایجان که ما را می خواهند به
به مسلخ می برند بدون هیچ بهانه ای به شکنجه گاه می برند بدون اینکه اتهامی متوجه ات باشد چرا که تو عاشقی، تو عاشق آزادی وطنت، ملتت،زبانت هستی.
فاشیسم بی رحم است چون سرمای زمستان می تازد و گرمی و روشنی را می خواهد از بین ببرد. فاشیسم فارسی از همه بیرحمتر است چرا که مردمانی از جنس خودت برای شکنجه استخدام می کنند و بازجویانی از همزبانانت برای بازجوئی می فرستند، توهینهای آنها به زبان ماست اما برای نوشتن جواب سوالها باید فارسی بنویسی آنهم به زور باید فارسی بنویسی.
برای استثمار و استعمار ما از ترکهای کم ظرفیت و ناآگاه استفاده می کنند و آنها را وا می دارند که مردم خود را به نوکری و استثمار شدن سوق دهند آنها هم برای خوش خدمتی و برای چند قران به استخدام آنها در می آیند و زبان، تاریخ، فرهنگ خود را انکار می کنند تا به نام و نانی برسند در یکی از صفحات روزنامه های پان فارسیست(روزنامه ایران) زندگی نامه پر از خیانت آنها را چاپ کنند.
اسماعیل رفیعیان از مرند، منوچهر مرتضوي از تبریز، پارسا و محمد امین ریاحی از خوی، حسن انوری از خلخال، بهمن سرکاراتی از قاراداغ…. که اکثرا دارای دکترای افتخاری ادبیات فارسی هستند برای به استعمارکشیدن تورکها از طرف فارسها آموزشهای لازم را دیده اند پای در راه نوکری پان فارسیسم گذاشته اند علاوه بر نوکری فکری و قلمی خود، می خواهند تورکها را هم با خود همراه کنند و برای آنها هویت قلابی بتراشند این است دردهای تورکها که مزدورانی از میان خودشان به خدمت فاشیسم فارس در آمده اند و چوب پان فارسیسم را آنها بر سر بهترین فرزندان آنا وطن می کوبند و صداهای آزادی خواهانه را می خواهند خفه کنند. اسماعیل رفیعیان یکی از افتخارات خود را مبارزه با حکومت ملی آذربایجان می داند و منوچهر مرتضوی زبان تورکی آذربایجان را از روی عناد و دشمنی فارسی می داند.
چه باید کرد با این نوکرهای کوتوله استعمار و استثمار در آذربایجان که ما را می خواهند به نوکری فاشیسم فارس در بیاورند در حالی که بهترین فرزندان آذربایجان در زندانهای شکنجه گران تحت شدیدترین شکنجه ها و بازجوئی های نامربوط هستند اینها به صورت آزادانه در آذربایجان برای بی هویت کردن ما تئوری می دهند اینها مگر وجدان و شرف ندارند که اینگونه بر ملت خود از پشت خنجر می زنند؟ مگر سرطانی شدن مردمان مشکین شهر و اردبیل را نمی بینند که حکومت فارسگرای طهران چه بر سر مردمان ما می آورند آبهای منطقه را برای رسیدن به آمال وآرزوهای پلید خود آلوده به رادیو اکتیو کرده اند روزی چند نفر مریض می شوند و فردای آذربایجان پر از انسانهای ناقص الخلقه خواهد شد آیا مزد از خود گذشتگی(هزاران نفر از بهترین فرزندان تورک برای حفظ ایران و فارسها با عراق جنگیدند و شهید شدند) برای ایران و فارسها این است؟ معادن ما را می برند نیروی کاری ما را کوچ می دهند به فارسستان و آنهائی هم که مانده اند باید سرطان بگیرند و به مرگ تدریجی بمیرند. مگر نمی بینند که محیط زیست مراغه را به خاطر آرزوهای پست خود به جهنم تبدیل کرده اند و آنهائی را که اعتراض کرده اند به شکنجه گاه می برند.
گناه تورکهای آذربایجان چیست که اینگونه از بین می برند؟ این یک نسل کشی است اینها همه جنایت بر علیه بشریت هستند. مگر گناه یاشار حکاک پور(از مراغه)، ریحانه پورغنی(از سلماس)،داود عظیم زاده(از مراغه)،جواد عباسی(از چالدران)، هدایت ذاکر(از تبریز)، عباس نیکروان(از سلماس)چیست؟ که اینگونه با آنها رفتار می شود اگر جرمی مرتکب شده اند باید به صورت علنی و در یک محکمه به صورت عادلانه محاکمه شوند نه اینکه ربوده بشوند این کار ماموران اطلاعاتی و امنیتی آدم ربائی است. اگر چه دندانهای اینها کند شده است دیگر تیغشان مثل سابق نمی برد ولی باز مثل یک دیو دیوانه بر فرزندان آذربایجان هجوم می برند و آنها را میخواهند بترسانند زهی خیال باطل! بدانید که آنها که زنجیر اسارت و بندگی را پاره کرده اند محال است دباره این زنجیر استعمار را بگذارند بر دست و پای آنها بسته شود ما زنجیرهای اسارت فاشیسم فارس را پاره کرده ایم ما طلسم پان فارسیسم را شکسته ایم ما جادوی جادوگران و خناسان را نقش بر آب کرده ایم دیگر اسارت و استثمار را با هر عنوان و نامی، حتی با نام ایران نمی خواهیم، بگذار این ایران ویران شود وقتی که زنجیری است بر آزادی من و امثال من بگذار تجزیه شود بگذار ویران شود این زندان ملتها، بگذار! ویران شود این زندان و این جغرافیای ظلم و بی عدالتی، بگذار! ویران شود این شکنجه گاه، جائی که حقوق اولیه و ابتدائی انسانها پایمال می شود و هویت و تاریخ آنها انکار می شوند و به صورت آگاهانه و سیستماتیک می خواهند تمامی هستی انسانها را از بین ببرند. بگذار! بی خانمان شوند زندانبانان این زندان و مدافعان و حامیان این زندان. وقتی که آنها حتی به جان انسانها هم رحم نمی کنند به براردان ما به خواهران ما در اردبیل، مشکین شهر، مراغه** رحم نمی کنند و زندگی آنها را با مواد سمی و رادویو اکتیو به خطر می اندازند دیگر هم وطنی و هم مذهبی معنی ندارد با اینها باید جنگید و این اسارتگاه(ایران) را باید ویران کرد تا آزاد شد.
تاریکی رفتنی است و سحر نزدیک است تاریکترین موقع شب نزدیکی صبح است. در نزدیکیهای صبح هوا چنان تاریک می شود که همه فکر می کنند شب ادامه خواهد داشت ولی در مدت کوتاهی خورشید طلوع می کند و تاریکی را می شکافد و نور می پراکند. دیو غدار هم موقعی که مرگش نزدیک می شود در آخرین لحظات زندگی زور بیشتری در بازوانش جمع می شود به این و آنور چنگ می اندازد و آخرین تلاشهای خود را برای رهائی از مرگ بکار می برد ولی مرگ امانش نمی دهد دیو استبداد و استمعار پان فارسیسم در حال سپری کردن آخرین لحظات زندگی خود است حمله ببریم و امانش ندهیم
آنها که از ترس مرگ اسارت را پذیرفته اند باید گفت این اسارت و این ننگ هیچ وقت پاک شدنی نیست و مرگ با شرافت هزار بهتر است از این اسارت و بندگی. آنها که می گویند اگر مستقل شویم نفت برای زندگی نداریم باید گفت نفت مغان پس چیست؟ معدن مس سونگون اهر*** پس چست؟ بیشتر از نفت خلیج(ایران، کویت، عربستان) قیمت دلاری مس سونگون است علاوه بر آن معدن طلای آقدره در تکاب پس چست؟ که استخراج آن را به مدت 20 سال به انگلیسی ها واگذار کرده اند و بقیه معادن طلا و مس و سیمان ما را هم می برند. سیمان صوفیان به کجا صادر می شود به کجا برده می شود که سیمان در آذربایجان از دیگر نقاط کشور گران است به فارسستان به کرمان، یزد، اصفهان می برند. تمامی معادن ما را می برند و فرزندان ما را هم به اسارت گرفته اند و زبان ما را هم از بین برده اند. این جنایتکاران تاریخ چه جوابی در فردای آزادی دارند؟ و حامیان آنها در آذربایجان(نهضت آزادی، ملی-مذهبی ها، مشارکتی های پان فارس…) چه جوابی به این همه جنایت و خیانت دارند؟
ما به حامیان استعماگران در آذربایجان هشدار می دهیم که فریب این دغل بازان فارس را نخورند و به آغوش ملت تورک برگردند از پاسدار، اطلاعاتی، بسیجی، کارمند، کارگر همه و همه که تورک هستند بیایید به آغوش آنا وطن، چرا که فارسها بعد از رسیدن به منافع خود شما را هم از بین خواهند برد برای آزادی وطن خود به ما بپیوندید ملت تورک آذربایجان شما را اگر خیانتی مرتکب نشده باشید خواهند بخشید و اگر مرتکب خیانتی هم شده اید برگردید و اعتراف کنید باز شما را ملت آذربایجان خواهند بخشید ما شما ها را دشمن خود نمی دانیم دشمن ما فاشیسم فارس است که شما را هم برای به اسارت در آوردن ما استخدام کرده است. جشن آزادی نزدیک است راهتان را عوض کنید و به ملت خود بپیوندید تا شرمسار تاریخ و ملت خود نباشید.
———–
*در اینجا منظور از فاشیسم فارس ملت فارس نیست باستانگرایان و نژادپرستان هستند که تاریخ ایران را به صورت ایدولوژیک در خدمت منافع خود قرار داده اند و ملتهای غیر فارس را به استعمار در آورده اند و زبان، تاریخ و موجودیت مادی و معنوی آنها به خطر انداخته اند.
**در خبرها آمده است که حکومت فارسگرای طهران برای رسیدن به مقاصد اتمی خود در دامنه های کوه ساوالان(سبلان) به اکتسافات اورانیوم دست زده است و بدون اینکه بهداشت اتمی را رعایت کند آبهای منطقه را به رادیو اکتیو آلوده کرده است و بسیاری از مردم منطقه به سرطان روده و معده مبتلا شده اند.
*** معدن مس سونگون اهر یکی از بزرگترین معادن مس خاورمیانه می باشد که از نظر ارزش دلاری با نفت سه کشور ایران، عربستان و کویت برابری میکند.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home