Dilimiz Azad Olsun!- آزادی زبان ترکی- دیلیمیز آزاد اولسون

Thursday, July 19, 2007

ضعف خبررسانی ما
و
حضور خبرنگار ضد ترک در شبکه سی.ان.ان تورک

نام نفیسه کوهنورد برای بعضی از فعالان ملی شاید نا آشنا باشد و بعضی ها هم شاید فقط نام ایشان را شنیده اند و با فعالیتهای قلمی ایشان تحت نام کارشناس حوزه قفقاز و ترکیه در روزنامه همشهری، ایران و برخی از روزنامه های اصلاح طلب نا آشنا باشند. چند سال پیش شایع شد که ایشان به صورت غیر رسمی خبرنگار شبکه سی.ان.ان تورک در تهران می باشد و گاه گاهی هم با ایشان به صورت تلفنی گفتگو می شد و بیشتر درباره مساله اتمی ایران و روابط ایران و ترکیه از ایشان سئوالاتی میشد و هیچ گاه به صورت رسمی گفته نشد که ایشان خبرنگار سی.ان.ان تورک هستند. ایشان زمانی که در روزنامه همشهری کار می کردند در سال 83 سئوالی از خاتمی درباره مساله اتمی پرسیده بود که خوشایند تیم محافظه کاران که بر شهرداری تهران حاکم بودند نیامده بود آنزمان احمدی نزاد شهردار تهران بود و ایشان را از روزنامه همشهری اخراج کردند و به روزنامه ایران ایشان نقل و مکان کردند و در آن زمان سایت حکومتی بازتاب تیتر زد"آنتن تورک پیدا شد" یعنی ایشان خبرنگار شبکه سی.ان.ان تورک ترکیه هستند و برای آن شبکه کار می کنند به این خاطر این سئوالات اتمی را از خاتمی پرسیده است.
ایشان دیروز 26/4/86 مهمان برنامه ائدیتور کانال سی.ان.ان تورک بود که درباره مسائل ایران -آمریکا و روابط ترکیه-ایران و خط لوله گاز ایران به ترکیه با ایشان گفتگو شد خانم کوهنورد برای پوشش اخبار انتخابات ترکیه در سال 2007 به استانبول سفر کرده است خبرنگار کانال سی.ان.ان. تورک آقای گورکان زنگین در آخر برنامه اعلام کرد که ایشان خبرنگار سی.ان.ان تورک در تهران هستند و برای من که از آذربایجان جنوبی این برنامه را نگاه می کردم جمله آخر گوینده کانال ترکیه مرا با حقیقتی تلخ آشنا ساخت یعنی اینکه خانم کوهنورد خبرنگار سی.ان.ان تورک در تهران هستند و در ذهن خود نوشته های ایشان در طول 4 سال گذشته را مرور کردم و نظرات ضد تورک ایشان که در مقالات خود منعکس می کرد در ذهن وارسی کردم و با خود گفتم ایشان با این تفکرات چگونه خبرنگار یک شبکه ترکیه ای شده است آیا این کانال ترکیه ای با نظرات و نوشته های ایشان درباره ترکیه و آذربایجان آشنا نیستند؟ اصلا مطالب نوشته شده ایشان به فارسی را نمی خوانند و فقط به خاطر تسلط نه چندان خوب ایشان به زبان تورکی با ایشان همکاری می کنند؟ و با این خانم دوست شده اند؟
خانم کوهنورد بعد از اخراج از همشهری در روزنامه ایران چندین تحلیل و مقاله درباره قفقاز و آذربایجان نوشتند نگاه و نظر ایشان به آذربایجان و تورکیه و کلا تورکها یک نظر تحقیر آمیز و با ملاحظات سیاسی است ایشان در یکی از مقالات خود برای اینکه تورکها و ترکیه را تحقیر کند آنزمان که قرارداد گاز ایران بین خاتمی و اردوغان امضاء می شد و هیات ترکیه قیمت پایینی را داده بود نوشته بود"تورکها را در اروپا کاریکاتوریستها هنوز هم با کلاه منقوله دار میکشند" و اینها را انسانهائی عقب مانده می دانند و با حربه تحقیر به جنگ تورکها آمده بود
علاوه بر این مطلبش در مقاله دیگر درباره جمهوری آذربایجان با تحقیر نوشته بود"زنان باکو هنوز هم از مدل موی سی سال پیش استفاده می کنند" یا " بعضی از نمایندگان آذربایجان قبلا خواننده بودند و حالا هم سواد سیاسی ندارند" این جملات نه برای انتقاد نوشته شده بود بلکه با نگاهی تحقیر آمیز نوشته شده بود وبرای کوچک کردن آذربایجان و تخریب وجه دولت آذربایجان به این مسائل پرداخته شده بود و همچین در تازه ترین مطلب خود در روزنامه ایران(خوش بینی برای مذاکرات قارباغ برای چیست؟) که چندی پیش درباره مذاکرات قاراباغ نوشته شده بود با آگاهی تمام برای خوش خدمتی به ارامنه نوشته بود که "ناگورنو قاراباغ" یک کلمه ارمنی است در ضمن تحلیل خود با این نظر موافق بود که باید قارباغ ضمیمه ارمنستان شود
این خبرنگار مغرض و ضد تورک با اینکه به مدل موی زنان باکو ایراد می گیرد مدل موی دیروزی خود شبیه زنان افغانستان بود اصلا با خبرنگاران دنیای مدرن خیلی فاصله داشت شالی مثل زنان افغانستان بر سر انداخته بود. علاوه بر این در کشور خود نمایندگان مجلس در کناره های مجلس و جاهای خالی دور هم جمع می شوند و بر زمین می نشینند یا چادر بر سر می اندارند و می خوابند.
چرا کانالهای ترکیه بدون توجه به نظرات ضد تورک فارسها با اینها همکاری می کنند؟ تمامی خبرنگاران فارس و تحلیلگران فارس با ترکیه و تورکها مخالف هستند و حتی در کانالهای تلویزیونی ایران هم اکثر تحلیل گران آشکارا مخالفت خود را با ترکیه و آذربایجان نشان می دهند و ترکیه را رقیب و دشمن خود در منطقه معرفی می کنند ولی باز ترکیه و کانالهای ترکیه با این افراد همکاری می کنند. آیا این نشان دهنده ضعف فعالان ملی در اطلاع رسانی صحیح نیست؟ که مطالب این خبرنگاران مغرض را ترجمه کرده و در اختیار رسانه های ترکیه قرارنمی دهند و تا رسانه ها و ملت ترکیه بدانند که این فارسها چقدر با ترکیه دشمن هستند وزیاد هم سنگ ایران را در مقابل آمریکا به سینه نزنند.
همچنین ضعف فعالیت رسانه ای حرکت ملی و فعالان ملی و عدم آشنائی آنها با این کارشناسان مغرض قفقاز و ترکیه و نبود یک خط و مشی افشاء اینها و برخورد با این افراد موجب شده که اینها برای خود نام اعتباری در بین رسانه ها و خبرنگاران ترکیه و آذربایجان کسب کنند و از این افراد به عنوان تحلیلگران سیاسی منطقه دعوت کنند و با این افراد گفتگو کنند. حالا این فرد در استانبول تشریف دارند فعالان ملی باید ایشان را در آنجا افشاء کنند. کسانی که ادعای رهبری حرکت ملی را دارند چرا این افراد را نمی شناسند و نظرات آنها را افشاء نمی کنند؟

همه گروهها و فعالان ملی باید دارای یک خط و مشی رسانه ای واحد برای ابراز وجود در مقابل خبرنگاران ناآگاه و کانالهای خبری باشند و اخبار صحیح در اختیار اینها قرار دهند و با موج رسانه ای دیگران مقابله کنند و وقتی که خبر یا نقشه ای را آگاهانه یا ناآگانه در مورد آذربایجان جنوبی منتشر می کنند یا پخش می کنند همه باید در یک راستا به صورت صحیح با اینها برخورد کنیم و نقشه های صحیح در اختیار این شبکه ها و خبرنگاران آنها قرار دهیم، موج رسانه ای ما باید هماهنگ با هم، بر علیه دشمنان آذربایجان باشد عدم شناخت رسانه و تبلیغ مستقیم فلان رهبر از رسانه یا یک سایت به وجه خبری ما ضربه می زند موج خبری را به راحتی می توان هدایت کرد مثلا چندی پیش در ایران در وزارت آموزش و پرورش سئوالاتی برای معلمان ضمن خدمت طراحی شده بود که همه توهین به پیامبر اسلام بود فعالان ملی باید در این مورد یک موج رسانه ای بر علیه ایران به راه می انداختند حتی در جمهوری آذربایجان و ترکیه چرا که جمهوری اسلامی با شمشیر اسلام به جنگ دولت جمهوری آذربایجان می آید ما هم باید این مسائل پیش آمده را با نام دفاع از اسلام بر سر آنها بکوبیم. چرا وقتی رافیق تقی مقاله ای می نویسد اینها حکم قتل ایشان را صادری می کنند ولی ما نمی توانیم موج رسانه ای بر علیه اینها به راه اندازیم. فعالان ملی باید این مطالب را ترجمه کرده و در اختیار رسانه های جمهوری آذربایجان قرار دهند. امروزه رسانه و خبر رسانی صحیح سلاح برنده ای است که باید روش استفاده صحیح از آن را یاد گرفت به این خاطر است که جمهوری اسلامی بعد از شبکه خبری العالم به زبان عربی حالا شبکه خبری پرس تی.وی را به زبان انگلیسی راه اندازی کرده است.

احسان آستارالی

عباس لسانی تنها نیست

اخبار نگران کننده ای از زندان اردبیل می رسد حاکمیت هر روز حقوق قانونی عباس لسانی را در زندان هم محدود می کند و به ایشان اجازه مرخصی و ملاقات با خانواده که حق هر زندانی است نمی دهد و حاکمیت می خواهد با این کارهای ضد بشری عباس لسانی را وادار به دست کشیدن از اهداف ملی خود کند ولی اشتباه حاکمیت هم در این است که با فشار و زور می خواهد فرزند ملتی که به آزادیخواهی مشهور است به دست کشیدن از مطالبات قانونی خود وادار کند، عباس لسانی هیچ خواسته غیر قانونی و غیر مدنی نداشته است و تمامی مبارزات خود را هم به صورت مدنی جلو برده و حتی افرادی هم که از روی احساسات می خواستند به اماکن عمومی در اعتراضات اردبیل در خرداد 85 ضربه وارده کنند با سخنرانی مشهور خود جلو آنها را گرفته بود و نگذاشته بود که افراد احساسی به اماکن عمومی صدمه وارد کنند ولی حاکمیت فارسپرست به جای تشکر از عباس لسانی و گردن نهادن به خواسته های مدنی ایشان، ایشان را به همراه یاران با وفایش زندانی می کند و تحت شکنجه قرار میدهد

با این همه فشارهای غیر قانونی، عباس لسانی باز دست از مبارزات مدنی خود بر نداشته است و به مبارزات مدنی خویش حتی در داخل زندان هم ادامه می دهد و حاکمیت هم به خاطر درایت لسانی در مبارزه مدنی و کیش های پی در پی لسانی به حاکمیت و نوچه های حاکمیت در اردبیل، آنها را عصبانی کرده است و آنها هم چون قواعد بازی مدنی را هیچ وقت رعایت نکرده اند و مثل دیو عصبانی عمل می کنند و می خواهند از حربه زور و قدرت غیر مشروع و غیر قانونی استفاده کنند لسانی و خانواده اش را تهدید می کنند که در صورت ادامه مبارزه مدنی ، ایشان را به شهرهای فارسستان تبعید خواهند کرد و غیره...

حاکمیت خوب می داند که لسانی هر جا باشد همه افراد آن شهر و زندان تحت تاثیر شخصیت تاثیر گذار او قرار خواهند گرفت به این خاطر تابحال این تهدیدهای خود را عملی نکرده وگرنه اگر می دانست که با تبعید لسانی به کرمان ایشان را تحت کنترل خواهد گرفت حتما تابحال این کار را می کرد ولی حاکمان بهتر از همه می دانند که شخصیت لسانی تاثیر گذار است و هرجا باشد کار خود را خواهد و هزاران نفر را پیرو اهداف والای انسانی خود خواهد کرد و ترکهای با غیرت همه جا فرزند خود را در آغوش خواهند گرفت حتی در کرمان، عاشق خواستهای قانونی او خواهند شد. حاکمیت از این بیداری ملی تورکها در شهرها فارسستان می ترسد که لسانی را تبعید نمی کند یکی از دوستان تعریف می کرد که به خاطر سوء تفاهمی چند روزی را در یکی از زندانهای فارسستان سپری کرده بود ایشان روز اول فکر می کرده که تنها خواهد بود و در زندان هیچ آشنائی نخواهد بود که به ایشان کمک کند ولی می گفت در اولین ورودم به زندان سرباز تورک با متانت از من پذیرائی کرد و مرا راهنمائی کرد و به من کمک کرد بعد در بند زندان هم تا شنیدند من تورک هستم چندین نفر تورک که به خاطر جرایم تصادفی و جاده ای در زندان بودند به کمک من شتافتند و همه چیز برای من مهیا کردند از فلاسک چای تا تخت و غذا...

پادوهای حاکمیت در اردبیل از این ملی گرائی تورک می ترسند که اگر لسانی را به فارسستان تبعید کنند زندان آنجا هم تبدیل به محل ملی گرائی تورکی شود و حتی فارس ها هم تحت تاثیر اهداف والای انسانی لسانی قرار گیرند و مدافع ایشان شوند

هدف حاکمیت از این تهدیدها چیست؟ حاکمیت با این تهدید های ظالمانه می خواهد لسانی را مجبور به دست کشیدن از مبارزات مدنی خویش کند و ایشان را در زندان منزوی کند و روحیه ایشان، دوستداران ایشان را تضعیف کند ولی آیا حاکمیت می تواند به این اهداف نامشروع و ضد بشری خود برسد؟ شجاعت به همراه درایتی که لسانی تابحال از خود نشان داده و سیاستی که بکار برده نشان می دهد که حاکمیت بازنده این بازی خواهد بود و مجبور خواهد شد که تن به خواستهای قانونی و مشروع عباس لسانی که مطالبات میلیونها تورک در آذربایحان و ایران است بدهد و جام زهر تلخی که خود آماده کرده سر بکشد. پادو های دست چندم حاکمیت در اردبیل دیر یا زود این کار را خواهند کرد و مجبور خواهند بود که با واقعیت حرکت ملی روبرو شوند این حرکت ملی و مدنی را بپذیرند.

حاکمیت باید بداند که لسانی یک فرد نیست و هزاران نفر پیرو افکار والای انسانی ایشان هستند و نام آوازه ایشان به خاطر مبارزه با ظلم، مرزهای آذربایجان و ایران را در نوردیده و در کشور های دیگر هم افراد بسیاری هستند که طرفدار مبارزات ایشان هستند و افکار مدرن و مترقی ایشان را قبول دارند و حامی ایشان هستند و لسانی را رهبر خود می دانند اگر چه لسانی ادعای رهبری ندارد و خود را یک میللتچی می داند و جان خود را حاظر است فدای آذربایجان کند چنانکه در اعتراضات خرداد 85 اردبیل گفته بود"برای شهادت می آیم" واقعا هم هرلحظه آماده شهادت در راه آذربایجان بوده است و به این خاطر است که هزاران نفر عاشق مبارزات ایشان شده اند و می خواهند به همراه ایشان زنجیرهای اسارت را پاره کنند زنجیرهائی که بر زبان، دست و پای ما بسته شده است .

نگارنده دو بار از نزدیک لسانی را دیده ام یک بار در مراسم ملی قلعه بابک سال 82 و یک بار هم در مراسم ملی سالگرد ستارخان کبیر در تهران سال 84 که ایشان را مبارزی شجاع و با درایت یافتم شجاعت و درایتی که در بسیاری از فعالان ملی کمتر دیدم ایشان در صفحه شطرنج مبارزات مدنی دقیقا می داند که کدام مهره را کی حرکت دهد و حرکتهای احتمالی حریف را هم تحت نظر دارد به این خاطر است که حاکمیت در مقابل درایت ایشان مجبور به عقب نشینی خواهد بود و اگر هم صفحه بازی را به هم بریزد با خشم جوانان حرکت ملی مواجه خواهد شد و محتملا در آن صورت پادوهای حاکمیت از آذربایجان فرار خواهند کرد و برای حفظ جان خویش دنبال سوراخ موش خواهند گشت

بایکال بیجاری- بیجار آزربایجان

27/4/86


Thursday, July 12, 2007

دموکراتهای آذربایجان متحد شوید

تشکیل جبهه دموکراتیک، گروههای غیر دموکرات را تسلیم خواهد کرد

گذر زمان به نفع حرکت ملی آذربایجان نیست چرا که هنوز جبهه یا ائتلافی که باید برای پیشبرد حرکت آزادیخواهی آذربایجان جنوبی به وجود بیاید پا نگرفته است تعدادی تشکیلات و گروه ها در ظاهر در زیر اسامی مختلف و با پرچمهای مختلف ابراز موجودیت خود را اعلام کرده اند ولی اینگونه تشکیلات هنوز نتوانسته اند برای پیشبرد حرکت ملی به صورت کافی مثمر و ثمر واقع شوند و بیشتر مواقع این تشکیلات موجب گمراهی و انحراف در حرکت ملی شده اند و ناگفته نماند که این تشکیلات غیر حرفه ای، انرژی ملی آذربایجان را که باید برای مبارز بکار گرفته می شد خیلی مواقع هدر داده اند.
به نظر می رسد تا وقتی که افراد و تشکلهای دموکرات ائتلاف نکنند و جبهه یا شورائی را برای هدایت درست و هدفمند حرکت ملی ایجاد نکنند میدان در دست افراد و گروه های خود رای و غیر دموکرات خواهند ماند و موجب سردرگمی و یاس در حرکت ملی خواهند شد.
جبهه یا شورای ملی باید بر اساس یک پلاتفرمی که برخاسته از اهدف ملی است و منافع ملی آذربایجان در آن لحاظ شده و اکثر افراد و گروه های دموکرات هم بر آن اتفاق نظر داشته باشد شکل بگیرد و نگذارد که اهداف ملی بازیچه امیال و هوسهای شخصی بعضی از افراد کم تجربه و غیر سیاسی شود که حرکت ملی و منافع ملی آذربایجان را قربانی ندانم کاریهای خود کنند و به هیچ کس و گروهی هم پاسخگو نباشند و اگر خطا و اشتباهی هم کرده باشند هیچ وقت عذرخواهی نکنند و خود را بالاتر از دیگران بپندارند.
این جبهه نباید افراد و گروههای غیر دموکرات را شامل شود فقط به شرطی می تواند این افراد و گروهها را بپذیرد که دست از اعمال غیر دموکراتیک خود بر دارند و به سوی همگرائی با گروههای دموکرات بیایند.

یکی از گروههائی که فضای حرکت ملی را به سوی غیر دموکراتیک برده و باعث ناامیدی و گاهی درگیری در حرکت ملی شده است گاموح و رهبری گاموح و طرفداران گاموح در داخل و خارج بوده است. متاسفانه گاموح به علت ایجاد فضای غیر دموکراتیک، یک جانبه گرائی، خود محوری...هم در داخل و خارج باعث رقابتهای بی حاصل شده و فضا را متشنج کرده است. گاموح و بدنه گاموح باید به پروسه دموکراسی در آذربایجان جنوبی بپیوندند و فضا را بیش از این متشنج و غیر دموکراتیک نکنند اگر چه در طول چند سال گذشته گاموح تا حدودی تغییر کرده و دست از بعضی اعمال غیر دموکراتیک بر داشته است ولی باید بیشتر از این تلاش کند که شفافیت در کارها و اعمال خود داشته باشد.

علائم امیدوار کننده از گاموح

گاموح در اوائل تشکیل خود همه افراد داخل و خارج و همه کارهائی که در داخل و خارج می شد به نام خود ثبت می کرد و به گفته منتقدین، گاموح همه حرکت را به نام خود مصادره کرده بود و بدون مشورت و تایید با فعالان ملی و ملت پرچمی را سر خود علم کرد که به گفته خودشان پرچم آذربایجان حنوبی است ولی از طرف فعالان ملی پذیرفته نشد و همچنین دکتر چهرگانی را هم به عنوان لیدر ملی به مردم عرضه کردند که این هم مورد تایید واقع نشد و گاموح شروع کرد گام به گام به عقب نشینی و تا حدودی هم خوب عقب نشینی کرده و اگر گام آخر را هم با شجاعت بر دارد می تواند به پروسه دموکراسی آذربایجان جنوبی کمک شایانی کند. اولین عقب نشینی گاموح بعد از انتقاد زیاد درباره زندانیان و برنامه اجرا شده در داخل بود که به نام خود ثبت می کرد و بعد از انتقادات زیاد دست از این کارها کشید. دومین عقب نشینی گاموح درباره به گفته خودشان لیدر ملی بود باز بعد از انتقادات زیاد گاموح در این باره هم عقب نشست و حالا خودشان هم دکتر چهرگانی را لیدر گاموح می نویسند چنانکه چند روز پیش آقای تکین ماهارلی نماینده ویژه گاموح در ترکیه در ایمیل خود نوشته بود که "مصاحبه دکتر چهرگانی لیدر گاموح با صدای آمریکا را از این فایل داونلود کنید" به نظر می رسد که خود طرفداران گاموح در داخل و خارج از کشور هم متوجه اشتباه خود شده اند و یواش یواش دارند اشتباهات گذشته خود را جبران می کنند. اصلش هم همین است دکتر چهرگانی لیدر گاموح است نه لیدر حرکت ملی یا گونئی لیدری یا گونئی حرکتینین لیدری این کلمات بی معنی هستند و هیچ بار حقوقی ندارند کلمه ای که دکتر چهرگانی را تمثیل می کند و از نظر حقوقی هم مصداق دارد همان لیدر گاموح می باشد.

سومین عقب نشینی گاموح هم باید صورت بگیرد

اعتراف به اشتباه و و اعتراف به بی تجربگی نشانه شجاعت است نه شکست. گاموح و طرفداران گاموح باید سومین و اصلی ترین عقب نشینی خود را هم در مقابل نیروهای دموکرات آذربایجان انجام دهند تا بیشتر به جریان دموکراتیک اینتگره شوند. سومین عقب نشینی هم دست کشیدن از بایراق میللی شان است که باید با شجاعت خاصی این کار را هم انجام دهند. این کارشان باید با یک بیانیه رسمی و کتبی صورت گیرد نه در حرف یا برنامه تلویزیونی که بعدا بزنند زیرش. باید از این بایراق خود هم دست بکشند چگونه که دست از کلمه لیدر میللی بر داشتند حالا هم باید این کار را بکنند چرا که این بایراق از سوی بسیاری از فعالین و ملت رد شد و اکثر فعالین ملی این حرکت گاموح را غیر دموکراتیک و استبدادی خواندند و واقعا هم همینطور بود. این کار گاموح دهن کجی به اراده و انتخاب ملت بود و باید هم عقب نشینی کند. حالا یک سئوال فردا هزاران نفری که این بایراق خود ساخته گاموح را قبول ندارند و در آذربایجان جنوبی هم زندگی می کنند اگر گاموح به قدرت برسد می خواهد با اینها چگونه رفتار کند؟ آیا اعدام خواهد کرد؟ تبعید خواهد کرد؟ اصلا گاموح و طرفدران گاموح ملت و آذربایجان و اکثر فعالین ملی را می خواهند فدای بایراق خود کنندو اختلافات داخلی را دامن زنند؟ آیا هدف گاموح این است؟ یا برای سعادت و سرافرازی ملت خود مبارزه میکند؟ اگر ملت خود را و فعالین ملی را دوست دارد و خوشبختی ملی و فعالین ملی را می خواهد باید به صدای ملت و فعالین ملی گوش دهد و اگر غیر از این است بدانند که در میان ملت جائی ندارند و واقعا حوادث تراژدیک در انتظار خود و ملت آذربایجان و فعالین ملی است. آقایان باید بدانند که ملت و فعالین ملی هیچ وقت بایراق تحمیل را قبول نخواهند کرد چه از سوی گاموح باشد چه دیگران. اینها آیا به خاطر بایراق خود می خواهند هزاران جوان را به کشتن دهند؟ حالا قرن 21 است برای هر مشکل سیاسی راه حلی وجود دارد و آنهم رجوع به ملت و خواستن نظر ملت است نه جنگ و نه دعوا نه بگو مگو است.

در مورد بایراق چگونه باید با گاموح برخورد شود

به نظر می رسد بگو مگو و بحث عمومی با گاموح یا بحث تلویزیونی و اینترنتی در این مورد کارساز نبوده است. اولین کاری که باید صورت بگیرد باید از طریق مذاکره و تشویق و تقویت افراد معتدل گاموح باشد. بعضی از طرفداران گاموح افرادی معتدل هستند که با مذاکره با آنها می توان بسیاری از مشکلات را حل کرد این مذاکرات باید از طرف افراد معتمد صورت بگیرد مثلا آقای تکین ماهارلی و بعضی از اشخاص گاموح در داخل هستند که باید با اینها مذاکره شود تا متوجه اشتباه گاموح بشوند و دست از بایراق بازی بردارند. اگر مذاکره جواب نداد راه ایزوله و تسلیم گاموح به خواست ملت را باید در پیش گرفت در این مرحله باید اهداف و اعمال غیر دموکراتیک گاموح را بیشتر به ملت شناساند و افراد معتدل را باید تا می توانیم از گاموح جدا کنیم. اگر در این مرحله هم اینها تسلیم نشدند چاره کار دراین است که در صورت آزادی آذربایجان نیروهای دموکرات چنان باید هماهنگ باشند که اینها نتوانند به اسلحه یا قدرتی دست یابند چرا که احتمال آتش گشودن این گروه به خاطر بایراق به سوی فرزندان ملت خواهد داشت.

در هر صورت اگر نیروهای دموکرات آذربایجان دست اتحاد به هم دهند و همدیگر را تقویت کنند و جبهه ای تشکیل دهند نیروهای غیر دموکرات خود به خود صحنه را ترک خواهند کرد و به خواست ملت تسلیم خواهند و اگر نیروهای دموکرات آذربایجان متحد نشوند نیروهای غیردموکراتیک میداندار خواهند بود و فضا را متشنج خواهند کرد این تجربه ای است که در طول یک دهه گذشته در فضای سیاسی آذربایجان ثابت شده است.

بایکا ل بیجاری – بیجار آزربایجان
ها برای پيشبرد مطالبات ملت آذربايجانNGOنقش

امروزه در دنيای مدرن و کشورهای پيشرفته نقش سازمانهای غير دولتی انکارناپذير است. سازمانهايی که از دل مردم برای مردم بيرون می آيند. امروزه در کشوری مانند سوئد هر فرد در بيش از 8 انجمن و سازمانی عضو می باشد. و موجب شده که بار دولت در اداره کشور کمتر شود . و همچنين اين سازمان های غير دولتی در بسياری مواقع تاثيرات اساسی در سياستهای داخلی و خارجی دارند. و گاهی حتی در سياستهای بين المللی هم تاثير گذار هستند. باز توليد اين انجمنها در عرصه فرهنگ و اجتماع و سياست و آموزش چنان قوی است که دولتها را ناچار می کند که بر اهداف و آرمانهای اين سازمانها سر تعظيم فرو آورد.

و حالا در ايران بعد از دوم خرداد و با باز شدن فضای سياسی و فرهنگی جامعه و استقبال از اين سازمانها اين انجمنها در ايران رو به گسترش می باشد. و اين انجمنها در همه عرصه ها فعال هستند . از عرصه سياست گرفته تا فرهنگ ، تاريخ و محيط زيست. و بيشتر اين انجمنها در عرصه فرهنگ و حول وحوش اين مسايل فعاليت چشمگيری دارند . و بسياری از اين اجمنها هم تحت پوشش برنامه های فرهنگی و ... دارای اهداف سياسی هستند. چنانکه بعضی از گروههای سياسی تحت پوشش دوستداران طبيعت و فرهنگ برای خود کادرهای حرفه ای تربيت می کنند.

اما بسياری از فعالين فرهنگی – مدنی آذربايجان هنوز به نقش اين انجمنها پی نبرده اند. و شروع به تشکيل سازمانهای غير دولتی نکرده اند و يا خيلی کم در اين عرصه فعال بوده اند. و اين هم شايد به خاطر بعضی مسائل سياسی و غيره بوده باشد که ما هنوز از نام سياست می ترسيم از حزب می ترسيم . و به علت کارکرد احزاب در گذشته حافضه تاريخی ما به ما اجازه نمی دهد که با روی باز پا به عرصه سياست بگذاريم. و خواسته های خود را به صورت شفاف و روشن بيان کنيم. هنوز اين ترس در ما وجود دارد . بايد اين ترس را کنار بگذاريم و با شجاعت مدنی قدم به پيش بگذاريم و در همه عرصه ها به خواستهای قانونی خويش پافشاری کنيم و در اين راه بهترين کار رو آوردن به تشکيل انجمنهای غير دولتی فعال می باشد. در تمام عرصه ها ما بايد سازمانهای غير دولتی فعال داشته باشيم . در عرصه فرهنگ، سياست ، اقتصاد، ...

و حالا چند انجمن و کميته که نياز ضروری امروز آذربايجان می باشد و هنوز تشکيل نشده است در اينجا پيشنهاد می گردد و اميد است که فعالين حرکت ملی برای تشکيل اين سازمانها و يا مشابه آنها تلاش کنند.

1. انجمن دفاع از حقوق بشرآذربايجان : اين انجمن می تواند نقض حقوق اساسی ملت آذربايجان را به گوش مجامع بين المللی برساند و مساله ملی در ايران را به مساله ای بين المللی تبديل کند.

2. انجمن روزنامه نگاران آذربايجان : اين انجمن می تواند مساله بايکوت خبری آذربايجان را که رسانه های شوونيست دنبال می کنند بشکند . و خبرهای آذربايجان را به تمام جهان مخابره کند. و همچنين می تواند با داير کردن کلاسهای آموزشی ، خبرنگاران حرفه ای تربيت کند.

3. انجمن نويسندگان آذربايجان : اين انجمن توانايی آن را خواهد داشت که ادبيات آذربايجان را به دنيا نشان دهد و با برگزاری کلاسهای آموزشی قصه نويسی، نمايشنامه نويسی و کلاسهای نقد ادبی موجب شکوفايی ادبيات آذربايجان خواهد شد. تجربيات نويسندگان پيش کسوت را به جوانترها منتقل خواهد کرد.

4. انجمن دوستداران زبان و ادبيات آذربايجان : اين انجمن می تواند با داير کردن کلاسها آموزش زبان ترکی نقش اساسی برای پيشرفت زبان وادبيات آذربايجان ايفا کند . و ادبيات آذربايجان را به ديگران بشناساند. و با برگزاری مسابقات کتابخوانی و ديگر مسابقات ادبی رشد زبان ترکی را در ايران افزايش دهد.

5. انجمن دوستداران طبيعت آذربايجان : جهت حفظ طبيعت بکر آذربايجان می تواند فعاليت اساسی داشته باشد.

6. انجمن نگهبانان ميراث فرهنگی آذربايجان : اين انجمن برای شناساندن بناهای تاريخی آذربايجان و همچنين تلاش برای حفظ و مرمت بناهای تخريب شده می تواند در اين عرصه فعاليت کند . و جلو تخريب بنا های تاريخی را بگيرد.

و هزاران انجمنی که می توانند با بودنشان مطالبات اساسی ملت آذربايجان را از طريق قانونی پيگيری کنند و مرهمی باشند بر زخمهای آنا وطن. که سخت در انتظار کمک جوانانش نشسته است . و اين را بدانيم که اگر امروز را از دست بدهيم آيندگان ما را نخواهند بخشيد . و در اينجا بايد اين را اضافه کنم که يهوديان در دنيا دنبال يک سرزمينی می گشتند که به آنها تعلق داشته باشد و آنها آنجا را آباد کنند. ولی ما آذربايجان آباد را رها کرده ايم. و دنبال سرزمين می گرديم و به دنبال هويت ديگران می گرديم . وای بر ما... آنا وطن را در هر کجا که هستيم از ياد نبريم . چون ما به آنا وطن نياز داريم نه او به ما. و آغوش گرم آنا وطن هميشه برای همه ما باز است. به آغوش آنا وطن برگرديم!
باريش مرندلی – مرند 8/10/82

Harzand1@yahoo.com
ويژگيهای يک ميلتچی فعال

بدون تلاش جوانان، روزنامه نگاران، نويسندگان، دانشجويان آذربايجان، اهداف حرکت ملی آذربايجان نمی توانست به صورت گسترده در ميان مردم و در جهان گسترش يابد. وتلاش آنها در همه عرصه ها قابل ستايش می باشد، و اصطلاحات متعددی برای ناميدن آنها وارد ادبيات سياسی آذربايجان شده است، که می توان به اين کلمات اشاره کرد: " ميلتچی"، " تورکچو"، "آذربايجانچی" که اين کلمات را در اکثر مقالاتی که در نشريه های داخلی منتشرمی شود و سايتهای اينترنتی وابسته به آذربايجانيان می توان به وضوح ديد.

به نظر شما يک" ميلتچی فعال" چه ويژگيهايی بايد داشته باشد، تا بتواند از امکاناتی که تکنولوژی امروزی در اختيار بشر قرار داده است به نحو احسن برای پيشبرد اهداف خويش و برای سربلندی ملت آذربايجان استفاده کند؟ در اين مطلب کوشش خواهد شد از ديد يک دلسوز ملت آذربايجان ويژگيهای "ميلتچی فعال" مورد بررسی قرار گيرد. و بتوانيم با ابزارها امروزين در مقابل دشمنان ملت آذربايجان بايستيم.

1. خبر نويسی و گزارش نويسی: امروزه تاثير خبر و گزارش ... بر کسی پوشده نيست. و هر گروهی و يا احزابی که رسانه ها را در دست دارند. توان تاثير گذاری بيشتری را بر مردم دارند. و اين رسانه ها بدون داشتن نويسندگان و خبرنگاران حرفه ای نمی توانند برای هميشه عمر کنند. پس فعالين ملی- مدنی آذربايجان بايد به اين سلاح تاثير گذار مجهز شوند. و نوشتن را پيشه خود کنند. انواع روشهای خبر نويسی و گزارش نويسی را ياد بگيرند. و همچنين در خبر نويسی هم بدون حب و بغض واقعيتها را عرضه کند. و بدانند که حالا مچ دروغگويان را زود می گيرند. واقعه ای که در مراسم مرحوم نصرت کسمنلی در تبريز اتفاق افتاد. که خبر سراسر کذب و کينه توزانه يک خبرنگار آماتور تبريزی ( پيمان پاکمهر) بعد از چند ساعت دروغ از آب در آمد. و وجه خبرنگاری ايشان را برای هميشه زير سئوال برد.

2. تسلط به تايپ و آشنايی با اينترنت: امروز اينترنت بلای جان ديکتاتورهاست. و تقريبا فاصله زمانی و مکانی را از بين برده است. همه فعالين حرکت ملی آذربايجان بايد با آشنايی کافی به تايپ ( لاتين و فارسی ) و اينترنت بتوانند، با بهره گيری از ابزارآلات امروزين به نيازهای خود پاسخ گويند. به قول يکی از دوستان برای هر زن و مرد آذربايجانی بايد يک وئبلاگ داشته باشيم.

3. آشنايی با سياست: آشنايی با سياست بين ملل و سياست دول ذينفع در خاورميانه می تواند درسياست گذاری بلند مدت فعالين و در استراتژی ما تاثير اساسی داشته باشد. بايد بازيگران اصلی منطقه را بشناسيم و از بده و بستانهای آنها مطلع شويم. چرا که منطقه خاورميانه در دست اقوام متعدد ناسيوناليست قرار دارد که خيلی از اين اقوام برای رسيدن به خواستهای خويش آماده نسل کشی هستند. اين اتفاقات به عينه در قاراباغ و در 21 آذر اتفاق افتاده است. پس بازی در اين زمين پر از مين واقعا مشکل است. فقط سياستمداران کارکشته می توانند ما را نجات دهند. سياست پيشه گان آذربايجان از حالا خودشان را برای يک نبرد تمام عيار سياسی آماده کنند. و بدون هيچ گونه اعمال احساسی و زود گذر به منافع بلند مدت ملت آذربايجان فکر کنند. و کارهايشان و اعمالشان و گفته هايشان بايد در مجامع ملی و بين المللی قابل دفاع باشد.

4. کنترل احساسات: درست است که انسان بدون احساس انسان کاملی نيست، اما در دنيای امروز احساسات بايد در کنترل عقل باشد. و از هيجاناتی که به حرکت ملی آذربايجان ضربه می زند، پرهيز کنيم.

5. کنترل خشم: خواستهای ما چنان روشن است که برای رسيدن به آنها نيازی به خشونت نيست. وبدانيم که پس از 11 سپتامبر در دنيای امروز خشونت به هر نحو با ترور و تروريسم مساوی شده است. پس چون حرکت ملی ما يک حرکت مدنی است پس خواستهای خود را هم بايد از طرق قانونی پيگيری کنيم.

6. الگو بودن: ميلتچی آذربايجانی بايد برای فعالين ديگر ملل ايران و منطقه الگو باشد. و مکتب آذربايجان در سياست و مبارزه را به دنيا بشناساند. بدانند که ما برای رسيدن به اهداف خويش ارزشهای انسانی را پايمال نخواهيم کرد. ما فرهنگ و زبان و حقوق ديگران را انکار نخواهيم کرد و در جای خودش عناصرخوب فرهنگی ديگرملل ايران راهم جذب خواهيم کرد. ما با هيچ قومی دشمن نيستيم. و نخواهيم بود. فقط از حقوق خود بر اساس حقوق بشر و اصول دموکراسی دفاع خواهيم کرد.


باريش مرندلی – مرند
Harzand1@yahoo.com
14/10/82
واقعیات سیاسی آذربایجان جنوبی و ایران
و
نقش سازمانهای سیاسی آذربایجان

امروزه دنیای سیاست دنیای واقع گرایی است و هر ساستمدار و سیاست پیشه ای که با واقعیات دنیای مدرن بیگانه باشد و واقعیتهای محلی، منطقه ای و بین المللی را مدنظر نداشته باشد شکست خواهد خورد و در آینده جزء افسوس و پشیمانی برای خود و دیگران نخواهد گذاشت.
آرزوها و رویاها اگر چه برای یک مبارز سیاسی قدرت و نیرو می دهد اما هر وقت بخواهد دنیای جدید را با آرزوها و رویا های خود بدون آماده کردن زمینه تحقق رویا ها و آرزوهای خویش بسازد شکست خواهد خورد امروزه پدیده های و برخوردهای دنیای مدرن به ما یاد داده است که بدون مهیا کردن زمینه مساله ای و حتی مدل کردن آن مساله و مشکل با داده های موجود و آماده کردن رویه(PROCEDURE) آن کار در هر مرحله و برآورد هزینه آن در هر مرحله نمی توان آن پروژه را به اتمام رساند
دردنیای جدید حتی برای انجام پروزه ساده ای مثل احداث پل عابر پیاده بر روی يک خیابانی اول از همه آن را مدل می کنند و رویه ساخت آنرا آماده کرده و برآورد هزينه می کنند و صدها مهندس و آرشیتکت بر روی آن کار می کنند و تا مرحله اجرا هزاران بار بحثهای کارشناسی بر روی آن انجام می شود و بعد از اطمینان از صحت اطلاعات آماده شده دستور ساخت می دهند و باز در مرحله ساخت هم هزاران بار تمامی مدل و مدارک را بازبینی می کنند تا بعد از ساخت مشکلی پیش نیاید اما متاسفانه دوستانی که گاهی نسخه هایی برای درمان مساله ملی در ایران و آذربايجان ارائه می دهند همه موارد آن بدون کار کارشناسی و همه از روی آرزوها و رویاها و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای منطقه ای و بین المللی است و بدون اینکه مساله مورد نظر با داده های امروزی جامعه آذربايجان و ایران و دنیا و منطقه مطابقت بدهند آرزوهای خود را عین واقعیت به میان می آورند و مساله بغرنج و مزمنی را در ذهن خود به راحتی حل شده حساب می کنند و در يک کلام صورت مساله را پاک می کنند
اما برای روشن شدن بحث نظری می اندازیم بر واقعیتهای موجود در آذربايجان جنوبی و ایران:
1.آسمیله شدن ملت آذربایحان جنوبی و همراه و همگام شدن بسیاری از آنها با شعارهای آریاگرایان و آریاتازان یک واقعیت انکارناپذیر می باشد که در بسیاری از مواقع آنها خود مشکلی بزرگ بر مشکلات سیاسیون آذربایجان جنوبی هستند اگرچه در موارد بسیاری همراهی آنها از روی ناآگاهی و بی خبری است اما گاهی همراهی آنها به همراه منافع اقتصادی و ... است و آنها به خاطر منافع اقتصادی نمی توانند در مقابل آریاگرایان بیاستند و حقوق ملت آذربایجان را بخواهند
2. مهاجرت آذربايجانیان به فارسستان و مناطق فارس نشین و ساکن شدن آنها در آن مناطق و همچنین وجود گروهای ترک در بسیاری از مناطق ایران از جمله در قشقایستان و استان خراسان ، همدان ...
3. نبود حزب و تشکیلات منسجم در آذربایجان جنوبی که فشارها و انرژی ملت آذربایجان را کانالیزه کنند و حقوق قانونی و مدنی آذربایجانیان را به صورت مدنی از دولت بگیرند
4. نفوذ پان آریانیستها در آذربایجان و جذب بعضی از نخبه گان سیاسی و فرهنگی آذربایجان و استفاده از آنها به عنوان اهرم فشار و ستون پنجم جهت ضربه زدن به منافع ملت آذربایجان و فعالین حرکت ملی آذربایجان
5. عدم همراهی جامعه جهانی با ملل تحت ستم ایران و وارد نشدن این مساله به گفتمان روز تا حال حاظر که باعث شده مساله ملل ایران تابحال در مجامع بین المللی به صورت جدی مطرح نشود و راه حل آن به بحث گذاشته نشود
6. وجود جندین قوم ناسیونالیست در اطراف آذربایجانی جنوبی می تواند در آینده تهدیدی برای امنیت شهروندان آذربایجان جنوبی باشند
7. نیاز دولتهای اروپائی به یک دولت متمرکز در ایران و همچنین روسیه و در آینده چین که نفع اقتصادی فراوانی برای آنها داشته و مخالفت آنها با خواستهای ملل ایران و حتی دخالت آشکار و پنهان آنها برای انکار هویت ملل ایران توسط آنها و حمایت ضمنی و آماده کردن هویت قلابی و تاریخ جعلی برای فارسها و فارسستان هم می تواند نشانی از حمایت آشکار آنها از قوم(فارس) در ایران باشد و همچنین نیازهای آینده دولت ضد بشری چین هم به یک دولت متمرکز در آینده هم می تواند تهدیدی برای ملل ایران باشد و این یک واقعیت است و از حالا باید مد نظر قرار گیرد
8. گسست تاریخی در آذربایجان و پاک شدن حافظه تاریخی ملت آذربایجان توسط رژیمهای حاکم که باعث شده ملت آذربایجان دشمنان خود را نشناسد و حتی تبلیغات شدید بر علیه رهبران معنوی آذربایجان و تخریب چهره وطن دوستی آنها از جمله درباره شهید پیشه وری باعث شده هنوز هم بسیاری از آذربایجانیان شخصیتهای تاریخی خود را نشناسند و درباره آنها بی تفاوت باشند و همچنین جعل کردن تاریخ آذربایجان و درست کردن هویت قلابی (آذری) به جای هویت ترکی و آذربایجانی موجب آلزایمر فرهنگی در ملت آذربایجان شده است.
9. تبلیغ شکستهای گذشته آذربایجانیان در راه احقاق حقوق خویش از جمله شکست فرقه دموکرات آذربایجان برای کم کردن اعتماد به نفس فعالین آذربایجان و اتهاماتی بی اساس از جمله تجزیه طلبی و پان ترکیسم.
10. همراهی مشترک همه گروههای پان آریانیست با دولت در مقابل خواست ملل ایران( نقطه اشتراک هم آریابازان)
11. عدم آشنائی ملت آذربایجان با زبان ترکی به خاطر سیاستها آریائی و تبلیغ فراوان زبان فارسی در آذرباجان.
12. توده گیر نشدن خواستهای حرکت ملی آذربایجان در بین ملت آذربایجان به خاطر نبود رسانه های مطلوب.
13. سیاست گریزی در آذربایجان و ترس از سیاست اگر چه در چند سال اخیر این مساله در حال رفع شدن است
اگرچه موارد ذکر شده در بالاهمه واقعیتهای ایران و آذربایجان جنوبی نیست اما باید در همه سیایتگذاریهای برای آذربایجان جنوبی بسیاری از آنها مورد بحث قرار داده و سیاست اصولی و دقیق درباره آذربایجان جنوبی اتخاذ کرد و هر برنامه ای که بدون بحث و مطالعه بخواهد در آذربایجان جنوبی اجرا شود و یا در پلاتفرم گروههای سیاسی لحاظ شود که نتواند واقعا مشکلی از مشکلات ملت آذربایجان را درمان کند خود به مشکل تبدیل خواهد شد
اما حال می پردازیم به نقش سازمانهای سیاسی آذربایجان در بر خورد با واقعیتهای آذربایجان جنوبی و ایران:
چنانکه در بالا ذکرشد عدم اشراف به واقعیتهای موجود در برنامه ریزی می تواند خطرات بی شماری را به وجود آورد که همه سازمانهای سیاسی آذربایجان چه در داخل و چه در خارج باید تمامی برنامه های خود را بر اساس واقعیتهای موجود آذربایجان جنوبی، ایران، منطقه و اوضاع بین المللی قرار دهند و بین واقعیت و رویا تفاوتی قائل شوند سازمانهای سیاسی آذربایجان برای همراه شدن با واقعیت های موجود باید بعضی از مسائل را رعایت کنند تا نقش خود را در آینده سیاسی ایران و آذربایجان پررنگ کنند
1. پرهیز از حرفهای تنش آفرین و حساسیت زا که در حال حاظر شاید نه زمان آن باشد و نه در ظرفیت ملت آذربایجان و فعالین سیاسی آذربایجان باشد( باغیمسزلیق: کی ایندی نه آذربایجان میلتینین ظرفیتی واردی و نه ده سیاسی فعالاریمیزین بو مساله حاضیرلیق لاری وار گلین معده گوجی دانیشمییاق!)
2. تاکید بر مسائلی که حالا در منطقه مورد پذیرش قرار گرفته مثلا فدرال دموکراسی که حالا در منطقه موردقبول قرار گرفته است و حساسیتی هم بر روی آن نیست و ما با تاکید بر روی فدرال دموکراسی(بر اساس قومی زبانی و مرزهای تاریخی و فرهنگی آذربایجان) در حال حاظر می توانیم پان آریانیستها را خلع سلاح کنیم و حساسیت آنها را نسبت به خود کم کنیم. ( بو سوزو دئمه لییم کی ایران فدرال اولسا تجزیه اولاجاغ بیزه لازیم دئیل کی ایلک دفعه باغیمسیزلیق مساله سین قاباغا چکه ک و هامینی اوزوموزدن قاچیرداق و فارسلاری اوزموزونن دوشمن ائده ک و بین الخالق سازمانیده بیزیلن یاناشلیق ائتمسین بیز گره ک فدرال دموکراسینی تام شکیلده ایراندا ایستییک و اوزوده ایران جغرافییاسیندا اونا تاکید ائتسه ک بو زاماندا چوخ مشکلاتیمیزی حل ائده بیلریک )
3. پرهیز از تبلیغات مستقیم، تبلیغات مستقیم امروزه دیگر کارکرد خود را از دست داده است و همه سازمانهای سیاسی بدون اینکه خود را و رهبران خود را آشکارا تبلیغ کنند باید به تبلیغات اصولی دست بزنند تا اعتماد ملت را به خود و برنامه های خود جلب کنند مثلا امروزه دیگر لازم نیست عکس رهبران سازمانهای سیاسی در اول روزنامه داخلی یک تشکل و یا در صفحه اول سایتشان باشد باید به جای عکس آنها از عکسهای شخصیتهای تاریخی و معنوی استفاده شود
4. تبلیغ حقوق بشر و دموکراسی و فدرالیسم برای تمام ایران و ارائه راهکار و برنامه برای آن و دوری جستن از تبلیغ بیشتر به یک منطقه. فرامنطقه ای نشان دادن خواستهای حرکت ملی آذربایجان .
5. دوری جستن از ادبیات سیاسی غیر منطقی و استفاده از ادبیات مدرن سیاسی در مواجه با تمامی گروها و اشخاص و مسائل.
سازمانهای سیاسی آذربایجان جنوبی می توانند با تکیه بر پتانسیل موجود در آذربایجان با تکیه بر واقعیتهای موجود کمک شایانی به پروژه دموکراسی و حقوق بشر و فدرالیسم در ایران بکنند و برای این کار باید تمامی مراحل را از قبل آنالیز و مدل کنند و زمینه آن را به وجود آورند و بدون توجه بر واقعیتها برنامه های خود را ارائه ندهند که در آن صورت با اقبال عمومی مواجه نخواهد شد
امروزه فدرالسیم خواهی در چارچوب مرزهای سیاسی ایران تنها چاره و راهکار برون رفت ار مشکلات و فائق آمدن بر افکار پان فارسیسزم است چنانکه "حزب دموکرات کردستان" با درک واقعیتهای منطقه شعاراستراتژیک خود را تغییر داد و به فدرال دموکراسی در ایران روی آورد.

ائلخان تورک اوغلو
نيروهای مخالف حرکت ملی آذربايجان

با گسترش و همه گير شدن اهداف حرکت ملی آذربايجان مخالفان و دشمنان جديد و قديمی آن هم هر روزبه انواع حيل و شيوه های جديد در مقابل آن صف آرايی می کنند. نيروهای غير دموکرات و نئوشونيستها بدون توجه به اعلاميه جهانی حقوق بشر و اصول دموکراسی برخوردی غير دموکراتيک با فعالين حرکت ملی آذربايجان دارند و به حقوق ملت آذربايجان احترامی قائل نيستند. و با اذعان به اين که بسياری از اين احزاب و گروههای خود را ذوب در دموکراسی و حتی عين دمکراسی می دانند ، ولی اعمال و سخنان آنها دموکرات بودن آنها را تاييد نمی کند. در اين مطلب کوشش خواهد شد تا اين نيروها و گروها با توجه به حال و گذشته خود به بحث و کنکاش گذاشته شود و با گفتن اين نکته که ملت آذربايجان و فعالين حرکت ملی آذربايجان با اين احزاب و گروهها هيچ گونه دشمنی ندارد و درهر حال آماده ديالوگ دموکراتيک با اين گروها می باشند. و به حقوق سياسی و فرهنگی ... آنها احترام می گذارد . و بی احترامی آنها را به ملت آذربايجان و فرهنگ و زبان آذربايجان را هم بر نمی تابند. در حال نظری اجمالی می اندازيم به اين گروههاو احزاب:

1. اصلاح طلبان و دوم خرداديها:

اصلاح طلبان با سکوتی همراه با رضايت به حقوق ملت آذربايجان و ديگرمليتهای ايران نگاه می کنند . و با مسکوت گذاشتن اصل پانزده قانونی اساسی می توان اين مساله را درک کرد. اينها در مصاحبه با خبرگزاريهای خارجی خود را افرادی پايبند به حقوق بشر و دموکراسی نشان می دهند . ولی در داخل به حقوق اقوام ايران بی تفاوتی نشان می دهند و هيچ گونه پشتيبانی از فعالين قوميتهای ايرانی انجام نمی دهند و در خيلی مواقع زير پای آنها را خالی می کنند. و حتی يکی از تئوريسين های اينها آقای حميد رضا جلايری پور عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در مصاحبه با نشريه سس در دانشگاه زنجان گفته بود که افکار اينها(فعالين حرکت ملی آذربايجان) غير بهداشتی است . تابحال از اين گروهها هيچ گونه برنامه ای برای حل مساله ملی ارائه نشده است . و مشتهای خويش را با دستکشهای مخملی بر صورت فعالين ملل ايران کوبيده اند. و آنها را بايکوت خبری کرده اند . و همچنين با جذب و تطميع بسياری از استانداران و مقامات محلی آذربايجان از طريق اين افراد که خود آذربايجانی هستند ، ضربات مهلکی بر فعالين آذربايجان زده اند. چنانکه آقای سبحان الهی استاندار آذربايجان شرقی که از طرفداران جبهه مشارکت می باشد و چندين دوره نماينده مردم تبريز بوده است در يکی از مصاحبه های خود گفته بود که در" حال حاضر هر کس از اصل 15 قانون اساسی صحبت کند خائن است" . چنانکه پيداست قانون گزاران ما هم به قانون اساسی عقيده ندارند. و آنرا برای دموکرات نشان دادن خود در دنيا نوشته اند. و خود شان هم حاضر نيستند ، قانونی که آنرا به گفته خودشان با خون هزاران شهيد به دست آمده اجرا کنند . و همچنين معاون امنيتی ايشان آقای دکتر کريم عابدی دستگير شدگان سال گذشته 21 آذر را پان ترک و افرادی که نگاه به خارج دارند خطاب کرده بود. اين مسائل دشمنی اينها را با فعالين حرکت ملی آذربايجان نشان می دهد . مسائل قيد شده در بالا قطره ای بود از دريای نفرت آنها از فرزندان ملت آذربايجان . باشد که فرزندان آذربايجان ديگر فريب اينها را نخورند . و با طناب اصلاح طلبان به چاه نروند. و دروغهای آنها را بار ديگر باور نکنند . بدانند که شعارهای دهن پر کن آنها ( ايران برای همه ايرانيان) فقط به درد موقع انتخابات می خورد که عوام فريبی کنند.

2. ملی و مذهبی ها :

اين گروه که شاخه مذهبی انشعاب شده از جبهه ملی می باشد . خود را باورمند به قانون اساسی و حقوق بشر و اصول دموکراسی می داند. و در مبارزات خويش برای به دست آوردن قدرت از روشهای دموکراتيک بهره می برند. فعاليت اينها بعد از دوم خرداد گسترش بيشتری آن هم با کمک روزنامه ها و انتشار کتاب يافته است. و توانسته اند قشر کمی از دانشجويان و روزنامه نگاران مرکز را به خود جذب کنند. و همچنين فعاليت اين گروه در آذربايجان هم به صورت نيمه پنهان ادامه دارد. و توانسته اند در بعضی از شهرهای آذربايجان برای خود جای پايی باز کنند. اين گروه هم به مساله ملی به عنوان يک تابو نگاه می کند . و اجرای نشدن اصل 15 هم مورد رضايت اينها است. اعتقادی راسخ به حکومت متمرکز دارند. وبه يکسان سازی ملل ايران می انديشند.از سرشناس ترين افراد اين گروه می توان به محمد ملکی اولين رييس دانشگاه تهران و عليرضا رجايی دبير بخش سياسی روزنامه عصر آزادگان و تقی رحمانی( روزنامه نگار و تئوريسين گروه) و احمد زيد آبادی( روزنامه نگار) اشاره کرد.

3. نهضت آزادی :

اين گروه هم انشعابی از جبهه ملی است . و دارای گرايشات باستان گرايانه و پان ايرانيستی می باشد. قانون اساسی جمهوری اسلامی را بدون اصل 15 قبول دارند . و اگر خودشان در راس قدرت باشند آن را بهترين و کاملترين قانون اساسی دنيا می دانند . ايده آل اين گروه حکومت متمرکز می باشد. چنان که يکی از اعضای شاخص اين حزب آقای عزت ا... سحابی با تمجيد از حکومت متمرکز رضاخان آن را يک حکومت خوب برای ايران دانست. (مصاحبه با روزنامه شرق). سخن ايشان هميشه در مصاحبه ها اين است که اگر جمهوری اسلامی از بين برود ايران تجزيه خواهد شد . و با اين حرفها حکومت را ترغيب می کند که به فعالين حرکت ملی آذربايجان سخت بگيرد . و آنها را سرکوب کند. برنامه آنها برای مساله ملی يکسان سازی ملل ايران است. و تازگيها هم با وصلت با جبهه مشارکت به صورت پنهانی برای به دست گرفتن قدرت در ايران تلاش وافری می کنند. دبير کل اين گروه دکتر ابراهيم يزدی (وزير خارجه حکومت موقت) می باشد . که کانديدای نمايندگی دوره هفتم مجلس از تهران می باشد.

4. جبهه ملی :

اين گروه از سرسختترين گروههای مخالف حرکت ملی آذربايجان می باشد. و همه اعضای آن دارای گرايشات پان آريائستی و باستان گرايانه می باشند. و پرويز ورجاوند سخن گوی اين گروه چند سال پيش با نوشتن نامه ای به آقای خاتمی نگرانی خود را از گسترش مجلات ترکی در دانشگاهها ابراز کرده بود و خواستار تعطيلی آنها شده بود. برنامه اين گروه هم برای مساله ملی يکسان سازی می باشد. و اين گروه در بيانيه های خود هويت طلبان آذربايجان و فعالين حرکت ملی آذربايجان را تجزيه طلب می خوانند. و بدترين کلمات برای اعضای اين گروه فدراليسم و زبان ترکی می باشد . و از فدرال شدن عراق به شدت ناراحت هستند. و از قانون اساسی افغانستان خوششان نمی آيد. از اعضای شناخته شده اين گروه می توان به عباس امير انتظام (سخن گوی دولت موقت ) که به جرم جاسوسی هنوز هم در زندان می باشد.

به غير از اين گروه ها ، احزاب و گروه های بسياری هم هستند که از مخالفان سرسخت حرکت ملی آذربايجان هستند که به علت نبود پايگاه در بين مردم در اين مطلب به آنها اشاره نشد از جمله حزب ملت ، پهلوی طلب ها که جزء فحش و توهين چيزی بلد نيستند.
به فعالين حرکت ملی آذربايجان پيشنهاد می گردد که تا وقتی که اين گروه ها و احزاب به حقوق اساسی ملت آذربايجان احترام نگذارند و دست از عناد و دشمنی بر ندارند . از ديالوگ با اين گروها بپرهيزند . چرا که ما به اين گروه ها احتياجی نداريم . و در آينده اينها مجبور خواهند شد پيشنهاد گفتگو به فعالين حرکت ملی آذربايجان بدهند.


باريش مرندلی – مرند 9/10/82
Harzand1@yahoo.com
Hormetli Barish bey, Milli hereketimizin be'zi dushmanlarini ifsha etdiginiz ichun sizden teshekur edirem. Biz milli hereketinin fe'allari olaraq dushmanlarimizi yaxci taniyib ve xalgimizada yaxci tanitdirmaliyix. Ve baltanin sapi ozumizden olan ve fars shovinistlerin ipinin ostine odun tukenleri ve milli hereketimizin qabagina dash digirladanlari da ifsha edib xalgimiza tanitdirmaliyix.Habele, kohne siyasi vershikeste siyaset bazlari ve onlariki dunenecek imperyalisimle qarshi pehlevanliq edirdirler ve donyani gune chixartmax isteyirdirler!! Amm bugun milli herekete gelende, POPe e'zem(katolik +)olublar ve solh-den ve insaniyetden ve tefahomden ve...danishirlar. Sozun coher budurki, bu yazig ve asimile olmushlar , insan- insan shoralarinin dalisinda gizlenib, biler bilmez milli hereketimize dash atirlar.Mede oz sehmimde milli herketimizin dushmanlarini hemishe xalgimiza tanitdirmisham. Nimone olarax 8 il qabaxki bi yazimi ki fars gezetlerine biraxmishdim siz gonderirem. Diqqetinize gore teshekur edirem.Ayix Eller
dar maqaleye mokhalefine harakate melliyeh azerbaijan aqaye barish marandli az aqaye ezzatollahe sahabi be onvan yeki az azaye shakhese nehsate azadi nam borde shode boob. der hali ke vey az rahbarane(peder khandeye)
melli mazhabihast.
ve aslan ba nehsate azadi dar pareee mavared ekhtelaf darad.

baeen voojud hameye een qorooha markezgara boode va tamayolate pan farsistee darrand.

ba tashakkor. Teymur Shokrizedi (modir masoole nashriyeeye toqif shodeye BAXIS
نسل کشی ارامنه در اروميه(مارس1918) و مسئوليت نسل امروز

فتنه گری ارامنه در کشور عثمانی و همدستی آنها با روسهای جنايتکار موجب اخراج آنها از قلمرو دولت عثمانی شد. و با همدستی دولتهای انگليس و روسيه بهترين جا برای سکنی گزيدن را منطقه حاصل خيز آذربايجان انتخاب کردند. و شروع به دسيسه بر عليه ملت آذربايجان و مسلمانان کردند . و به فتنه گری و خيانتهای خويش در آذربايجان ادامه دادند.

درمارس سال 1918 مصادف با اسفند 1297 با همکاری سربازان روسيه و انگليس شروع به قتل عام در شهرهای اروميه ، خوی ، سلماس و ماکو کردند. و هزاران ترک آذربايجان را قتل عام کردند. و خواهان تشکيل ارمنستان بزرگ شدند . و در اين کار هم خواهان همدستی اکراد آذربايجان هم بودند که خوش بختانه رهبر ارامنه فتنه کار به نام مارشيمون به دست اسمعيل سميتقو کشته شد و دست آنها از اراضی آذربايجان در اطراف اروميه کوتاه شد.

اما ادامه فتنه گری ارامنه شياد در طول سالهای گذشته هم ادامه پيدا کرد و با همدستی دولت روسيه توانستند ، ترکيب جمعيتی منطقه قاراباغ را به نفع خويش تغيير دهند . و به ادامه نسل کشی خويش بر عليه آذربايجانيها ادامه دادند.

و حالا هم توانستند در مجلس بسياری از کشورها نسل کشی دروغينی را عنوان کنند و به رسميت بشناسانند ، که دولت عثمانی بر عليه ارامنه انجام داده است. و از آن حادثه خود ساخته چندين فيلم ساخته و مدارک جعلی درست کرده اند و به جهانيان نشان داد ه اند . و فيلم " کائوس " با حمايت مالی آنها سال گذشته در ايران ساخته شده است که توسط يک دانشجوی فيلمسازی(مرجان اشرفی زاده) ساخته شده و در جمع ارامنه نشان داده شده است و سی .دی آن را تکثير و به صورت گسترده توزيع کرده اند . و هر سال هم در ايران با حمايت دولت ايران در 24 آوريل دست به راهپيمايی می زنند . و غافل از اينکه ارامنه نسل کشی های بزرگی در آذربايجان انجام داده اند و نسل کشی اروميه يکی از آنهاست.

امروزهزاران مدرک و سند مستدل و شاهدان عينی از نسل کشی اروميه در دست است . و چرا ما اين نسل کشی را به جهانيان نشناسانيم . اگر امروز دست به اين کار نزنيم و ملت خود را بيدار نکنيم . و تاريخ خود را به جوانان نشان ندهيم . بايد منتظر حوادث تلخ آينده باشيم. اگر ما دير بجنبيم ، قاتلان در جای قاضی خواهند نشست و چگونه که امروز ارامنه قاتل در جای قاضی نشسته اند. و هر آنچه می خواهند انجام می دهند .

نسل امروز مسئوليت سنگينی در مقابل تاريخ دارد . همه اشتباهات پدرانمان در مقابل ماست . اگر ما نتوانيم با اين همه امکانات رسانه و تصويری و ... واقعيات تاريخ آذربايجان را به نسلهای بعدی منتقل کنيم. ما در مقابل نسل فردا مقصر خواهيم بود. چرا که شوونيستها می خواهند تاريخ ما و حقايق تاريخ ما از بين برود.

و همچنين فعالين حرکت ملی آذربايجان در داخل و خارج بايد دست در دست هم دهند . و امسال ياد و خاطره آن عزيزان را به صورت گسترده گرامی بداريم . در تمام شهرها از اروميه گرفته تا تبريز، تهران و در تمام شهرهای کوچک و بزرگ دنيا و در تمام دانشگاه های کشور. و تمام انجمن های آذربايجانی در تمام دنيا بايد خود را از حالا برای آن روز آماده کنند. و الا از "نواده کوروش" و "بانوی صلح" آبی برای ما گرم نخواهد شد.

مطالب بيشتر درباره نسل کشی اروميه را می توانيد در اين سايتها بخوانيد.
www.Dashnak.persianblog.com
www.azbiltop.com/abtam (Tarix bizi guzlemiyecek)

باريش مرندلی
Harzand1@yahoo.com
لابيچيليق
موسلمان اولکه لرده وايسلامی سازمانلاردا

بو گون لابينين قابيليتی و لابی گوره ن ايشلر هامييا دونيادا آيديندير و هاميميز بو مساله نی بيليريک کی ائرمنيستانی و اسرائيلی دونيادا گوجلنديرن ائرمنی و يهود لابيسيدی و آذربايجان ميلی حرکتينين فعالاريدا ايستر ايستمز لابيچيليقا اوز گتيره جکلر و بو ايش لازيمديراولده ايسلامی اولکه لرده ن و ايسلامی سازمانلاردان باشلانسين، نييه کی موسلمان و عربی سازمانلاريندا رولاری منطقه ده آز دئيل.
ايندی ايسلامی کنفرانس سازمانينن(سازمان کنفرانس اسلامی) 45 ياخين عضوو واردی و ترکيه اولکه سينين وکيلی(اکمل الدين حسن اوغلو) اونون باشچيليقينا سئچيليبديراونا گوره ده بو فورصتده ن لازيمدير کی ميلی حرکتين قاباغدا گئده ن اورگانلاری بو سازماننان عضو اولماقی درخواست ايتسينلرحتی ناظير عضوده اولماق بيزيم حرکته چوخ ياخشی اولاجاق و بيزيم رسميته تانينماغيميز قاباغا دوشه جک. گونئی آذربايجان و قاراباغ مساله سی ايسلام دونياسيندا اينديه جن ياخشی یئر توتمويوب و ايسلامی اولکه لرين گوجونده ن بيز ياخشی فايدالانماميشيق.

گونئی آذربايجانين حقوقی شخصيتی اولان سازمانلار او جمله ده ن "گاموح"، "آذر جمعيتی"، "داک" و ساير سازمانلار کی ثبت اولوبلار و اساسنامه لری واردی گرکليدير کی سازمان کنفرانس ايسلاميدن ناظير عضو اولماقی تزراق درخواست ائتسينلرو حتی عربی سازمانلاريندا دا ناظير عضو اولماقی دا گوز انونه آلسينلار.
گونئی آذربايجان ميلی حرکتی عرب مئديالارينی انوتماماليدی، نييه کی عربی مئديالارينان ايلگی باغلاساق ائله بيل کی دونياينان ايلگی باغلاميشيق و بونلارادا ال تاپماق اوچون لازيمدير کی عربی سازمانلاردا لابیميز اولسون. عربلرين دونيا سويه سينده ياييلان مئديالاری چوخدی: "الاهرام" مصرده، "الحياه" لندنده، "الزمان"، الاشرق الاوسط"، "گلف نيوز" دوبی ده، و سه تئلايت کانالاريدا چوخ اونمليدیرلر او جمله ده ن "الجزيره"، "العربيه" و ساير.
گونئی آذربايجان ميلی حرکتينين اورگانلاری ايران عربی سازمانلارينان(ايران عربيستانين) بيرليکده ائلييه بيلرلر کی اوز تاريخی رولارينی ايرانين گله جکينده اويناسينلارو عربی سازمانلاردا او جمله دن "عرب ايتحاديه سی" نده و " خليج فارس اولکه لرينين ايش بيرليک شوراسي"ندا لابی ياراديب و اوز ايستکلرينی قاباغا آپارسينلار و عربی اولکه لرين سياسی وتبليغاتی يارديملاريندان فايدالانسينلار.
ترک و آذربايجان لابيسی لازيمدير کی ايران ايسلام جمهوريتينين کثيف سياستين(ائرمنيده ن حيمايت ائتمک) موسلمان اولکه لره تانيتديرسينلار، نئجه اولار کی ايران رژيمی موسلمانلاردان حيمايت ائتمگينين داشين اوز سينه سينه وورسون و آيری طرفدن ائرمنی يه يارديم ائتسين؟ بو ايکی اوزلولويی و دالدان موسلمانلارا خنجر وورماغی هئچ کيم ياددان چيخارتميياجاق و بيزگره ک ايران رژيمينه او قدر فيشار و باسقی وارد ائده ک کی هامی ايلگيلرين ائرمنستانينان قيرسين. اگر بو ايشی ايسته سک ايچريده ده گوره بيلريک و لازيمديربير گوجلو فيشار ايچريده ن وارد اولا و سونرا ديشاری فيشاری کار سالار، ايچريده کی فيشار تحصن وسيله سينن وارد اولا بيلر، ميلی حرکتين فعالاری ايسته سلر شورا مجليسينين اونونده بير تحصن يارادالار و اوردا اوز ايسته کلرين قانونی شکيلده ايستيه لرو ائرمنی مساله سينده اوردا مطرح ائده بيلرلر. ميلی حرکتين فعالاري لازيمديرحدالاقل ايستکرينن ال گوتورسونلرو حداکثر حاقلاری آرييا چکسينلر و ايراندا هامی ميلتلره برابر حاق ايستسينلر اودا هر نظردن(کولتوره ل، سياسال، ايقتيصادی،ديل...).


ترلان رضائی
شاپالاخ ملی بر صورت کريه شوونيسم

در روز پنج شنبه مورخه 5/9/82 برنامه به اصطلاح طنزی (بخوانيد برنامه توهين به اقوام ) که با مجوز وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ايران برگزار می شد ، به علت اجرای جوکهای توهين آميز نسبت به ملل ايران موجب تشنج در سالن سينما فردوسی تهران شد. اجرای اين جوکها را فردی هنرمند نما ( دلقک) به اسم ماهی صفت به عهده داشته که بدون توجه به اعتراض تماشاگران با سماجت تمام به اجرای جوکهای توهين آميز پرداخته بود که فی الفور از طرف 3 جوان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.

ماهی صفت دلقک را می توان نماد زشت شوونيسم دانست . او يک فرد نيست در پشت ايشان گروهی از شوونيستها قرار گرفته اند و او هم دانسته يا ندانسته در دام آنها گرفتار شده است و يا به خاطر چند ريال هنرش را در خدمت شوونيستها قرار داده است. هنری که می توانست در راه مثبت از آن استفاده کند. و دردی از دردهای ملت ايران را درمان کند. اما آن شاپالاخ که به صورت ماهی صفت خورد ، يک شاپالاخ ملی بود که بر چهره کريه شوونيسم فارس خورد. چرا که شوونيستها و نئوشوونيستها به صورت مستقيم و غير مستقيم او را در اجرای برنامه های خود ياری می دهند و ايشان با اجازه وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به اجرای برنامه مپردازد و حتی با مجوز و کمک آنها نوارها و سی دی های برنامه های خود را تکثير می کند . پس معلوم می شود که نئوشوونيستها در پستهای حساس وزارت ارشاد جمهوری اسلامی هم نفوذ کرده اند.

ملت ترک آذربايجان و جوانان آنها هميشه خواسته اند از خشونت و از ايجاد درگيری دوری کنند ، اما اين شوونيسها دست بردار نيستند و با لجاجت و بی شرمی به کارهای بی شرمانه خود ادامه می دهند. جوانان آذربايجان اول با زبان اعتراض از ايشان خواسته بودنند که دست از توهين بردارد و از اجرای جوکهای توهين آميز منصرف شود اما ايشان با وقاحت تمام گفته بود که " اگر کسی خوشش نمی آيد می تواند برود بيرون و چائی ميل کند " اين سخن وقيحانه ايشان جای هيچ شک و ترديد ی نمی گذارد به اينکه دعوت به دعوا می کند.

شوونيسها بايد بدانند که زبان ترکی ما برای ما مقدس است و فرهنگ ما هم همچنين . و به دلقکهايی امثال ماهی صفت اجازه توهين و بي حرمتی به مقدسات خود را نخواهيم داد . آنا ديلی ( زبان مادری ) برای ما مثل آنا (مادر) عزيز است. و در اين راه " اولمک واردير دونمک يوخدور" ( تا مرگ مبارزه خواهيم کرد). جای آن شاپالاخ هميشه در صورت کريه شوونيسم فارس خواهد ماند و حتی با کمک چند روزنامه و سايت اينترنتی ( روزنامه شرق تهران ) و دادن القابی که لايق خودشان است ( اراذل و اوباش) نمی توانند خود را بی تقصير در اين ماجرا نشان دهند. و با هر بار ديدن جای آن شاپالاخ عصبانی خواهند شد و شايد هم دق کنند و بميرند . شاپالاخ ملی نوش جان ماهی صفت دلقک و شوونيسم فارس.


باريش مرندلی
ريزشها و رويشها در حرکت ملی آذربايجان

هر حرکت سياسی، اجتماعی و فرهنگی و همه انقلابات دارای ريزشها و رويشهای خاص خود می باشد که حرکت ملی آذربايجان هم از اين قاعده مستثتی نيست اگر چه ريزش نيروهای اصلی هر حرکتی می تواند ضربه مهلکی بر آن باشد و مسير حرکت و جنبش را منحرف و يا توان حرکت آنرا کند کند اما تا وقتی که باورمندان اصلی به آن حرکت به راهی که انتحاب کرده اند ادامه دهند و سستی از خود نشان ندهند ريزش نيروهائی که برای نام و نان و يا برای شهرت طلبی و قدرت طلبی به آن حرکت پيوشته اند تاثيری در آن نخواهد داشت و باورمندی نيروهای اصيل به آرمانهای خود موجب جذب نيروهای تازه نفس و کارآمدی خواهد شد که خونی تازه در رگهای حرکت تزريق خواهند کرد و حرکت را در مقابل بحرانها و حوادث غير مترقبه بيمه خواهند کرد
دورجديد حرکت ملی آذربايجان از سال 68 شمسی، موجب جذب عاشقان بسياری به حرکت ملی آذربايجان و آغاز حرکت غرور آفرينی شد که امروزه بسياری از جوانان آذربايجان بوسيله اين حرکت بال و پر گرفته اند و استعدادهای خود را در بسياری از زمينه ها از خود نشان داده اند و می روند که پيش قراول دموکراتيزاسيون ايران شوند
حال با اين مقدمه می پردازيم به علل ريزشها در حرکت ملی آذربايجان:
1. بالا بودن هزينه فعاليت سياسی: فعاليت سياسی امروزه در ايران دارای هزينه بالايی است خصوصا برای فعالين اقوام و ملل ايران که عرصه برای آنها خيلی تنگ است هرچند که حرکت ملی آذربايجان يک حرکت فرهنگی و مدنی است ولی در بسياری از مواقع قابليتهای سياسی خود را هم نشان داده است و دارای شاخه های سياسی می باشد و دولت هم به آن به عنوان يک حرکت سياسی نگاه می کند و فعالين اين حرکت را به عنوان سياسی می شناسد. به خاطر بالا بودن هزينه فعاليت سياسی در ايران و بالابردن اين هزينه توسط دولت برای فعالين اقوام و ملل ايران بسياری از نفراتی که در اوايل به اين حرکت پيوسته بودند حالا درگير مشکلات زندگی خود هستند و از درگير شدن با دولت می ترسند و در بسياری مواقع اتهامات بی جا و ناوارد هم که از طرف دولت به فعالين وارد می شود بسياری را از ميدان به در می کند
بايک مثال بارز می توان نشان داد که چگونه دولت هزينه فعاليت مدنی و سياسی را برای فعالين آذربايجان بالا برده است تا ما نتوانيم به فعاليت خويش ادامه دهيم.
چند هفته پيش دبير کل نهضت منحله و غير قانونی آزادی در تبريز در خانه يکی از اعضای آن حزب به سخنرانی پرداخته بود و به سئوالهای حاضران جواب داده بود ولی نيروهای امنيتی و لباس شخصی ها در تبرير با آنها هيچ برخوردی انجام نداده بودند و آنها آزادانه به نشست خود ادامه داده بودند ولی در روز مشروطيت حاضر شدن بر سر مزار سالار ملی مساوی است با ضرب و شتم و دستگيری، می بينيم که گروهايی که از طرف قوه قضاييه بر انداز شناخته شده اند با آزادی کامل در همه جا فعاليت می کنند ولی حرکت مدنی ترکان آذربايجان با هزينه های بسياری مواجه می شود
2. نبود تشکلهای حرفه ای: تشکلهای حرفه ای از اتلاف انرژی جلوگيری می کنند و انرژی افراد را کاناليزه کرده و استعداد های آنها کشف می کنند و با آموزش مداوم و حمايت از افراد، آنها را در مقابل مشکلات مقاوم می سازند و در کل حامی آنها می شوند و از استعداد های آنها برای اهداف تشکل به نحو احسن استفاده می کنند ولی نبود تشکلهای حرفه ای درحرکت ملی آذربايجان موجب هدر رفتن انرژی افراد جذب شده می شود. به عنوان مثال "گاموح" که پرطرفدارترين تشکل حرکت ملی است هنوزبرای حرفه ای شدن راه درازی در پيش دارد چرا که به آموزش اصولی طرفداران خود نمی پردازد و شايد بولتن داخلی هم برای آموزش کادر های اصلی خود هم ندارد با چند سايت خبری نمی توان به آموزش و هدايت صحيح حاميان خود پرداخت بايد به تربيت کادرهای حرفه ای همت گمارد و چنين نفر تئوريسين و نظزيه پرداز برای خود پرورش دهد و يک سايت تئوريک داشته باشد
3. عاشقان مقام و قدرت: وجود افرادی که برای به دست آوردن مقام که بيشتر آنها هم در خارج از ايران قرار دارند و همه اخلاقيات را برای رسيدن به نام و شهرت زير پا می گذارند موجب ياس و جدايی بسياری از افراد از حرکت ملی آذربايجان شده است. در اينجا بايد اشاره ای کنم به "تئودور هرتزل" که بايد او را پايه گذار دولت يهود دانست، موقعی که پستهای دولت آينده يهود را بين دوستان خود تقسيم می کرد هيچ پستی را برای خود انتخاب نکرد و دوستانش از او پرسيدند پس تو چه پستی را برای خود انتخاب می کنی؟ با اينکه زحمات بسياری برای اتحاد قوم يهود کشيده بود گفت:" برای من يک مجسمه از خودم که قوم يهود به آن افتحار کند کافی است" با اينکه اهداف آنها شوم بود اما تلاش "هرتزل" و فدا کردن خود برای پايان دادن به رنج و آوارگی قوم يهود قابل ستايش است.
4. عدم آشنايی کادرهای اصلی گروها با ادبيات سياسی مدرن: امروزه ديگر گروهايی که با ادبيات سنتی کار می کردند و رقيبان خود را با تهمتهای نارورا از ميان بر می داشنتد بسر رسيده است همه گروهها برای اينکه در بين مردم اعتماد بيشتر کسب کنند بايد با ادبيات مدرن سياسی به همديگر پاسخ دهند و حتی با دشمنان خود هم با سياست رقتار کنند. چرا که عدم استفاده ازادبيات مدرن سياسی غير حرفه ای بودن آنها را آشکار می کند و حريفان هم فورا دستشان را می خوانند
با يک مثال ساده می توان گروههای حرفه ای را نشان داد مخالفان جمهوری اسلامی بيش از 25 سال است با انواع اصطلاحات با ادبيات سنتی در بيانيه ها و اخبار خود جمهوری اسلامی را خطاب قرار می دهند بدون اينکه تاثيری در رفتار مردم ايجاد کنند" حکومت ضد بشری" " رژيم ملايان" "رژيم مافيا" اينها اصطلاحاتی است که اپوزسيون جمهوری اسلامی هر روز بکار می برند و غير حرفه ای بودن خود را نشان می دهند و به عينه نبود بلوغ سياسی و نا آشنائی با ادبيات مدرن سياسی را آشکار می کنند و آن را مقايسه کنيد بااصطلاحات بيانيه ها و سخنان سخنگويان کاخ سفيد و وزارت امور خارجه آمريکاکه با ادبيات مدرن سياسی نوشته می شوند " حاکمان غير منتخب مردم ايران" "نهادهای غير دموکراتيک" "نهادهای مانع تراش برای آزادی های مدنی"...
5. عدم نگاه حرفه ای به رسانه ها: عدم آشنائی گروهها با کارکرد و نفش رسانه ها در جذب و دفع افراد موجب فرار و عدم اعتماد افراد به آن رسانه می شود امروزه ديگر نبايد از رسانه ها به صورت مستقيم برای تبليغ رهبر و عقايد خود پرداخت بايد به صورت غير مستقيم تبليع کرده و زمينه اعتماد افراد را فراهم کرد. متلا امروزه ديگر نيازی به زدن عکس رهبران گروههای سياسی در صفحه اصلی سايتها اينترتنی نيست به جای آن می توان از اشخاص ملی و معنوی که زمينه اعتماد افراد را فراهم می کند استفاده کرد

حال می پردازيم به علل رويشها در حرکت ملی آذربايجان:
1. حقانيت حرکت ملی آذربايجان: حقانيت حرکت ملی آذربايجان موجب جذب شدن افراد جديد به حرکت شده و در آينده هم باز افراد زيادی با پيوستن به اين حرکت موجب طراوت و شادابی اين حرکت خواهند شد.
2. مدنی بودن اين حرکت: حرکت ملی آذربايجان يک حرکت کاملا مدنی و دموکراتيک است که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی و حقوق بشر به فعاليت می پردازد
3. وجود افراد صادق: وجود افراد صادق و راستين که پشتوانه معنوی و راهنمای افراد هستند
4. وجود زمينه فرهنگی: پايه های سياست بر روی فرهنگ استوار است به قول استاد جواد هيات" اگر زمينه فرهنگی نباشد سياست يک روز می آيد و يک روز هم می رود"

هرچند که موارد بالا همه آن مواردی نيستند که در ريزشها و رويشهای حرکت ملی آذربايجان دخيل هستند ولی توجه به آنها می تواند راهگشای بعضی مشکلاتی شود که به علت بی توجهی به موارد بالا به وجود می آيد

الف- ت
SEVDA AISAN <sevdaaisan@yahoo.com>
روز جهانی زبان مادری و سکوت فعالان حقوق بشر در ايران

21 فوريه مصادف با 2 اسفند ماه از طرف سازمان يونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری انتخاب شده است و هر سال در تمام دنيا در اين روز جشنهای مجللی در اکثر کشورها برگزار می شود و پيام مدير يونسکو برای حفظ و آموزش تمام زبانهای دنيا قرائت می شود، ولی در ايران دفتر يونسکو در تهران با سکوت از کنار اين مساله می گذرد و هيچ گونه برنامه ای برگزار نمی شود و پيامی درباره اين روز بين المللی داده نمی شود و فعالان حقوق بشر هم با سکوت کامل از کنار اين روز می گذرند و روزنامه ها هم خبر جشنها و پيام مدير يونسکو برای اين روز را بايکوت می کنند. چرا درباره روزجهانی زن فعالان دروغين حقوق بشر اين همه داد و بی داد می کنند و سمينار برگزار می کنند و بيانيه صادر می کنند و سخنرانی می کنند اما از کنار اين روز که خيلی هم مهم است با سکوت رد می شوند؟ هم وطنان فارس و فعالان فرهنگی آنها که به زبان مادری خود خيلی علاقه نشان می دهند و می خواهند با زور اسلحه هم که شده آن را به ديگران تحميل کنند چرا برای زبان مادريشان در اين روز جشنی نمی گيرند و سخنرانی نمی کنند؟ آيا از اين روز اطلاعی ندارند؟ يا خود را به تغافل زده اند؟ محتملا که آنها از اين روزخبر دارند و در دلشان هم خيلی دوست دارند برای اين روز جشنی برپا کنند اما از آگاهی ملل تحت ستم ايران می ترسند. از اين می ترسند که آنها هم بخواهند برای زبان مادری خود جشن بگيرند و مساله زبانها و فرهنگها در ايران بين المللی شود. و آن وقت بايد به سازمانهای حقوق بشری به علت سرکوب و نابودی زبانهای ملل ايران پاسخ گو باشند. و دروغهای خود را پس بگيرند، چرا که تابحال وجود زبانهای گوناگون را در ايران کتمان کرده اند، و از آنها به عنوان لهجه های محلی نام برده اند. غافل از اينکه در ايران چندين زبان زنده داريم که با سرکوب آنها هم، به زندگی خود ادامه می دهند از جمله : ترکی، کردی، عربی، بلوچی، لری، گيلکی، طبری، ترکمنی،... که همه به عنوان زبانهای زنده دنيا شناخته می شوند ولی در ايران وجود آنها کتمان می شود. و متکلمين اين زبانها به خاطر بی توجهی دولت نمی توانند به زبان مادری خود بخوانند و بنويسند و شروع آموزش رسمی هم اجبارا به زبان شيرين فارسی(قند پارسی که دندان بسياری افراد را کرمو کرده) می باشد. اما يک مساله در ايران از همه چيز عجيبتر است و آن اينکه ارامنه در ايران بيشتر از مسلمانان آزادی دارند. چرا که آنها می توانند در مدارس خود به زبان خود بخوانند و بنويسند و يادگيری را با زبان خود شروع می کنند اما هموطنان مسلمان ما در ام القرای مسلمين نمی توانند به زبان مادری خود بخوانند و بنويسند و اين هم از عجايب روزگار می باشد.

پس فعالان فرهنگی ملل تحت ستم ايران بايد خود برای زبان مادری خود در اين روز جشن بگيرند و بيانيه صادر کنند و منتظر نهادهای مسئول نمانند که اين افراد دلشان به زبان های ملل ايران نمی سوزد وهر روز خدا خدا می کنند که اين زبانها يعنی ميراث ملی و سرمايه های ملی ما و بشريت از بين بروند. چرا دست روی دست گذاشته ايد و همه چيز را به قضا و قدر سپرده ايد؟ هيچ می دانيد که در هندوستان و مالزی و کانادا از چندين ماه پيش برای اين روز کميته تشکيل داده اند و برای اين روز پوستر چاپ کرده اند؟ بدانيم که اگر برای گرفتن حقوق خويش اقدام نکنيم کسی آن را دودستی تقديم ما نخواهد کرد.

باريش مرندلی
خائن ، وطن فروش ، تجزيه طلب
واژه های نخ نما شده
استفاده از اصطلاحات خائن ، وطن فروش ، تجزيه طلب برای فعالين حرکت ملی آذربايجان امری رايج در ادبيات شوونيستها است.آنان چنان بی پروا از اين واژه ها استفاده می کنند که خواننده ناآگاه فکر می کند آنان واقعا طرفدار واقعی ايران هستند. شوونيستها ايران را مساوی با فارس قلمداد کرده و می خواهند هر چه غير از فارس و زبان فارسی است ، در ايران از ريشه بر کنند و خصوصا خصومتی ديرينه با زبان و فرهنگ ملت ترک آذربايجان دارند.

شوونيستها تا به حال پولهای زيادی از بيت المال مملکت را برای از بين بردن زبان و فرهنگ ترکی در ايران به هدر داده اند. اگر که دربعضی بخشها به خاطر جنايتهائي که کرده اند نسبتا موفق شده اند اما هنوز نتوانسته اند ملت آذربايجان را به صورت کامل شکست دهند.

ادبيات آنها در مقابل فعالين حرکت ملی آذربايجان سراسر توهين ، افترا ، و فحش می باشد.آنان خود را حق مطلق و از نژاد پاک آريا( با تحقيقات اخير جعلی بودن آن ثابت شده) می دانند و به حقوق ابتدائی ملل ايران اعتقادی ندارند. و خواستار از بين رفتن آنان هستند. خواندن و نوشتن به زبان مادری و استفاده از بودجه دولت جهت حفظ و گسترش فرهنگ و زبان خود جزئ حقوق ابتدائی هر ملتی است. اما شوونيستها خود چنان به صورت اقتدارگرايانه برای گسترش زبان فارسی در دنيا و ايران تلاش می کنند که فکر می کنند واقعا مردم دنيا تنها با زبان فارسی ( بخوانيد لهجه 33 عربی) می توانند پيشرفت کنند. حتی بعضی از افراطی های آنها می گويند بسياری از مردم اسپانيا به فارسی صحبت می کردند و بعدا اسپانيائی شدند. و به بچه هايشان چنان القا کرده اند که طفلکها فکر می کنند که مردم آمريکا هم به فارسی صحبت می کنند. آيا اين نشانه بارز شوونيست بودن نيست؟ انکار فرهنگ و زبان و تاريخ ديگر ملل ايران برای برجسته کردن زبان فارسی و نژاد جعلی آريا عملی شوونيستی نيست؟

اما در مقابل فعالين حرکت ملی آذربايجان را خائن ، وطن فروش ، تجريه طلب و بيگانه پرست و ده ها واژه که لايق خودشان است استفاده می کنند و می خواهند با آن تهمتها ما را دلسرد کرده و بهانه ای برای سرکوب و درهم کوبيدن حرکت ملی و مدنی آذربايجان داشته باشند. بدانند که در دنيای مدرن جائی برای جنايت آنها نيست. و همچنين خودشان به راحتی از بودجه ملت آذربايجان و ملل تحت ستم کم می کنند و هزاران جلد کتاب چاپ کرده به کشورهای افغانستان و تاجيکستان جهت گسترش زبان فارسی اهدا می کنند.و هر سال هزاران دانشجو از اين کشورها و از گوشه و کنار دنيا به صورت بورسيه جهت ياد دادن زبان فارسی به تهران می آورند. اما اين اجازه را به مردم آذربايجان نمی دهند که با پول خود کتاب چاپ کنند. و وقتی ما می خواهيم با همزبانان و همنژادان خود در کشورهای همسايه ارتباط برقرار کنيم تجزيه طلب می شويم

وطن فروش شاه معدوم ايران محمد رضا پهلوی ، نوکر حلقه به گوش بيگانگان بود که بحرين را بخشيد. خائن رضا پالانی بود که عامل و جاسوس کشورهای استعمارگر بود. و حالا هم هستند کسانی که از تفاله های بازمانده آنها هستند و در پشت نقاب ايران پرستی( پان فارسيزم) کارهای آنها را ادامه می دهند . خائن به ملت ايران خاندان پهلوی هستند که ميليون ها دلار از بيت المال را از ايران خارج کردند و حالا با استفاده از آن پولها هر روزتوطئه ای بر عليه ملت آذربايجان انجام می دهند و راديو و تلويزيون به راه انداخته اند و افکار پليد خود را از طريق آنها اشاعه می دهند.

خائنين و وطن فروشان کسانی هستند که به بهانه وحدت ملی اجازه تدريس زبانهای مادری بچه های آذربايجان ، کردستان ، خوزستان ، بلوچستان ، ترکمن صحرا را نمی دهند. آنها تجزيه طلبان واقعی هستند. خائنين کسانی هستند که با بيگانگان همدست شده اند و به جعل و تحريف تاريخ ملل ايران می پردازند.

امروز جوانان آذربايجان با بيداری و آگاهی و دانش و در چارچوب قوانين بين الملل و با اعتقاد راسخ به اصول دموکرا سی و حقوق بشر برای رسيدن به حقوق واقعی خود تلاش می کنند. همچنين امروز مرزهای سياسی بر اساس رضايت و علايق ملتها معنی پيدا می کند و اجباری در آن نيست.

امروزه در دنيای متمدن به کار بردن اين کلمات پيگرد قانونی دارد ولی اينها را بيشتر کسانی بکار می برند که خود چندين سال در کشورهای متمدن زندگی کرده اند و همچنين با ملت متمدن و با فرهنگ آذربايجان در يک کشور دارای مشترکاتی بوده اند ، اما مغزشان چنان فسيل شده است و جمود فکريشان آنقدر بالاست که فرهنگ انسانهای متمدن در اينها تاثير نکرده است. و هنوز هم در جهل مرکب بسر می برند. اينها از فردای روشن می ترسند و از ديدن واقعيتهای اجتناع می هراسند. اينها واقعيتها و حقيقتها را قربانی زياده خواهی و سلطه طلبی خود کرده اند. در دموکراسی های نوين جائی برای جمود فکری نيست ، جائی برای من خوبم ديگران بد ، و فرهنگ من خوب است و فرهنگ و زبان ديگران بد نيست.

راژه های وطن فروش ، خائن ، و تجزيه طلب چنان نخ نما شده است که همه به استفاده کنندگان آنها می خندند ، و پی به بی سوادی و به بی فرهنگی و جمود فکری آنها می برند. و با استفاده از اين کلمات در مقابل فعالين حرکت ملی آذربايجان تهی مغزی خود را ثابت می کنند.



باريش مرندلی
ترلان رضائی:

چرا 18 تير آذربايجان(بابک قالاسی) تيان آنمن تهران نشد؟

قبل برگزاری قورولتای قالای بابک در 18 و 19 تيرماه بعضی از دلسوزان حرکت ملی آذربايجان تغيير روز قورولتای بابک را که همزمان با حرکتهای دانشجوئی فارسی در تهران بود را يک اشتباه بزرگ و شايد اشتباهی که هرگز جبران نشود قلمداد می کردند و حتی حمايت بعضی از پان آريانيستها از اين روز را دليلی بر سرکوب و به خاک و خون کشيده شدن آن می دانستند اما چرا 18 و 19 تير آذربايجان تيان آنمن تهران نشد*
دوستانی که چنين تحليل می کردند به نظر نگارنده آشنائی کافی با حرکت دانشجوئی فارسی ندارند و همچنين از درک صحيح خواستهای حرکت ملی آذربايجان عاجز بوده اند چرا که حرکت ملی آذربايجان را با يک شورش کور و بی هدف که عده ای آلت دست سياست بازان(در تهران) شده بودند مقايسه می کنند و در نتيجه، درگرفتن نتيجه از آن هم دچار مشکل می شوند. حرکت دانشجوئی فارسی امروزه يک جنبش نيست بلکه يک رفتار تصنعی جمعی است که عده ای سياست زده آن را هدايت می کنند و در عرض چند سال گذشته هم آنقدر دچار اشتباهات فاحش شده اند که از خواسته های اوليه هم به دور افتاده اند و حالا هم جزء بيانيه صادر کردن و نامه نوشتن کار ديگر نمی توانند بکنند آن هم با پشتوانه بعضی احزاب پدر سالار، و آنهائی هم که از آن زمان (تير1378) در زندان هستند همديگر را به همکاری با رژيم جمهوری اسلامی ايران متهم می کنند و ديديم که امسال هيچ حرکتی از اينها با آن همه تبليغات از طرف اپوزسيون خارج از کشور نشد ولی ملت آذربايجان با وجود همه تضعيقات در قالای بابک خروشيدند و خواستهای قانونی و مدنی آذربايجان را فرياد زدند. علاوه بر آنکه خواستهای جنبش دانشجوئی فارس خارج از ظرفيت هدايت کنندگان آن می باشد اگر چه در بعضی مواقع خواستهای خود را با اپوزسيون خارج و داخل هماهنگ می کنند اما وابستگی آنها به احزاب قدرت طلب و به بعضی از افراد معلوم الحال آنها را از مستقل بودن ساقط کرده است و عدم استقلال هم آنها را به بيراه کشانده است که شايد زخمهائی که اين جنبش برداشته است هيچ وقت خوب نشود و از بين برود
اما حرکت ملی آذربايجان حرکتی مردمی و مستقل دارای خواستها و اهداف مشخص می باشد که در تعارض با حاکميت نمی باشد و همچنين دارای نيرو های کمی و کيفی هوشياراست که بازيچه و آلت عاشقان رياست و وزارت نمی شوند و برای آنها حقوق و منافع بر حق ملت آذربايجان مقدم بر همه چير می باشد و همچنين خواستهای حرکت ملی آذربايجان خارج از ظرفيت آنها نيست چرا که تقريبا اکثر خواستهای اوليه اين جنبش در خود قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است و برای هيچ کس غير طبيعی نمی نمايد ولی خواستهای جنبش دانشجوئی فارسی تقريبا کاملا مخالف و در تعارض با حاکميت است و چنانکه در بالا گفته شد خارج از توان هدايت کنندگان آن می باشد به عنوان مثال رفراندوم جهت تغيير حکومت در ايران که يک خواست خارج از ظرفيت آنها است معلوم می شود که آنها تحليل صحيح از اوضاع ندارند و احساسی عمل می کنند
آما خواستهای حرکت ملی آذربايجان علاوه بر آنکه در تعارض با حکومت نمی باشد خواست ملت آذربايجان و ديگر ملل محروم ايران هم است مثلا تحصيل به زبان مادری و اجرای اصول 15 و 19 خواستی غير معقول نمی باشد که خواهند گان آن از طرف حکومت سرکوب شود اگر چه حاکميت به وسيله بعضی از پان آريانيستها و پان فارسها تشويق می شود که اين حرکت را سرکوب کند و يا حکومت خواستهای قانونی و مدنی اين جنبش را در مغايرت با امنيت ملی می داند بايد اذعان کرد که ترس حکومت بی جا و غير قانونی است هيچ وقت برآورده کردن خواستهای قانونی اکثريت ملت امنيت ملی و تماميت ارضی را به خطر نمی اندازد، تماميت ارضی وقتی به خطر می افتد که خواستهای مشروع و مدنی اکثريت جامعه برآورده نشود و ملت از حاکميت قطع اميد کند
همچنين خواستهای ملت آذربايجان دارای يک سير طبيعی بوده است و در بين ملت جا افتاده است اما خواستهای جنبش دانشجوئی فارسی دارای سير غير طبيعی بوده و در بين ملت خواستهای آنها جائی ندارد مثلا مردم می پرسند رفراندوم انجام شود که چه کسانی بيايند که بهتر از اينها باشد؟ ولی خواستهای حرکت ملی آذربايجان توسط مردم کاملا درک می شود مثلا در باره اقتصاد آذربايجان که کاملا توسط اکثريت ملت آذربايجان تاييد می شود که عده ای پان آريانيست با برنامه ريزی خاصی می خواهند آن را از بين ببرند و پتانسيلهای آذربايجان برای پيشرفت خيلی بيشتراست.
همچنين فعالان حرکت ملی آذربايجان خواستهای خود را به صورت مدنی بيان کرده اند و هميشه از خشونت دوری گزيده اند و نگذاشته اند حرکت به دست عده ای به بيراهه کشيده شود ولی جنبش دانشجوئی فارسی در اولين فاز خود تحريک شد و به خيابانها کشيده شد و سرکوب شد، ودولت به همه فهماند که آنهائی که با خشونت خواستهای خود را آنهم در خيابان بخواهند به طرز وحشتناکی سرکوب خواهند شد، ولی خواستهای جنبش ملی آذربايجان کاملا مدنی بيان می شود و دولت هم بهانه برای سرکوب آن ندارد مثلا تحصن در مسجد سرچشمه اردبيل، تجمع بر سر مزار شهيد فريدون ابراهيمی، تجمع بر سر مزار سردار ملی، تجمع ميليونی در قالای بابک که همه به صورت مدنی و بدون خشونت صورت گرفته است و اگرچه در بعضی از آنها درگيری هم بوده است آنهم از طرف نيروهای طرف مقابل بوده نه از طرف فعالان حرکت ملی آذربايجان؛ مدارا و تسامح و پی گيری خواستهای قانونی از طريق قانونی نشان از درايت و دورانديشی فعالان حرکت میلی آذربايجان دارد و تاريخ معاصر ايران به فعالان حرکت ملی آذربايجان آموخته است که خشونت و عدم تحمل ديگری موجب نابودی هر گروه و حرکتی می شود .
* اشاره به مطلبی است که در سايت وزين دورنا منتشر شده بود
پلوراليزم فرهنگی و سياسی در افغانستان


با تصويب قانون اساسی جديد افغانستان توسط لويه جرگه، افغانستان وارد دنيای جديدی شد. اين قانون اساسی شايد مرهمی باشد، بر زخمهای پيدا و پنهان مردم افغانستان که سالها با حقوق خويش نا آشنا بوده اند. جنگ و تروريسم و استبداد جنگ سالاران محلی مردم افغانستان را در خفقان سياسی و فرهنگی قرار داده بود. ولی با بر چيده شدن پايگاه تروريسم از افغانستان مردم آن کشور نسيم آزادی و برابری را احساس می کنند. مردم افغانستان تازه شيرينی انتخاب کرن و انتخاب شدن را می چشند. و زنان تحصيل کرده افغانستان دوشادوش با مردان حقوق برابر خويش را در قانون اساسی کشورشان ثبت کردند، و اين پيروزی برای آنها که سالها در زير ستم بوده اند، پيروزی بزرگی محسوب می شود.

همچنين اقوام افغانستان هم با پافشاری بر حقوق فرهنگی خويش ثابت کردند، که می خواهند در افغانستان به برابری فرهنگی و سياسی دست پيدا کنند. و زبانهای خويش را به عنوان زبان رسمی در افغانستان در قانون اساسی گنجاندند. و سياستمداران افغانستان به دنيا نشان دادند که به درک بالايی از دموکراسی رسيده اند. و با احترام به فرهنگ و زبان ديگر ملل می توان در صلح و آرامش زندگی کرد. و تحسين جهانيان را برانگيخت.

حال اين سئوال را بايد مطرح کرد که سياستمداران و سياست گزاران فرهنگی همسايه غربی آن کشور صدای آنها را شنيدند؟ و در جواب بايد گفت که علاوه بر اينکه سياست گزاران فرهنگی همسايه غربی افغانستان صدای آنها را نشنيدند، حتی چشمان خويش را هم بر واقعيتها بيشتر از قبل بستند و تازه به اين فکر افتاده اند که اسم دانشگاه اهواز را به جندی شاپور تغيير دهند. و در حال مشورت با شورای انقلاب فرهنگی برای عوض کردن نام آن دانشگاه هستند. نمی دانم در تغييرنام بناهای تاريخی و مراکز فرهنگی چه رازی نهفته است که اين نئوشوونيستها و پان آرياييستها برای تغيير نام اين مراکز خود را به آب و آتش می زنند. مثل اين افراد در ايران امروز به اين می ماند که در يک قطاری که مسير حرکت قطار به شمال است اينها در داخل قطار به طرف جنوب می دوند، و فکر می کنند که به جنوب خواهند رسيد ولی هرچه بيشتر می دوند بيشتر از هدف خويش دور می شوند.

نسيم دموکراسی از غرب و شرق ايران به سوی ايران در حال وزيدن است. و صورت پان آرياييستها را نوازش می دهد و آنها را از روياهای دور دراز خويش بيدار می کند. و در داخل ايران هم جبهه دموکراسی خواهی و برابری خواهی هر روز گسترده می شود. وپان آريائيستها در آينده در پيشگاه ملل ايران با سرافکندگی تمام به حقوق ملل ايران گردن خواهند نهاد. اميدوارم تا آن روز پشيمانی خود را اعلام کنند و از کارهای خويش تبری بجويند. و الا با زور هم که شده مجبور خواهند شد. دستها خود را در مقابل ملل ايران بلند کنند و تسليم شوند.

در قانون اساسی افغانستان علاوه بر اينکه زبان پشتو و دری رسمی هستنند، آن زبانهائي هم که در مناطق خود اکثريت مردم به آن تکلم می کنند هم رسمی هستند. از جمله ازبکی ، بلوچی ... و رسمی شدن زبانهای ملل افغانستان نشان می دهد که پلوراليسم فرهنگی و سياسی در افغانستان مورد قبول عامه قرار گرفته است. به اميد روزی که سياست گزاران فرهنگی ايران هم پلوراليسم فرهنگی و سياسی و برابری ملل ايران را بدون اجبار قبول کنند.


باريش مرندلی- مرند
17/10/82
برکتی برای حرکت ما

اگر چه برخورد چکشی با فعالين حرکت ملی آذربايجان در دستور کار شوونيستهای فارس نمی باشد، چرا که فعالين حرکت ملی آذربايجان در چارچوب مشخص و قانونی به صورت شفاف و مدنی به فعاليت می پردازند ، اما بازداشت 6 تن از فعالين حرکت ملی آذربايجان در جلو سينما فردوسی تهران به اتهام دروغين ضرب و شتم دلقک ماهی صفت می تواند زنگ خطری برای فعالين حرکت ملی باشد که شوونيستها در کمين آنان می باشند و می خواهند در زمان مناسب ضربه خود را وارد کنند . و می خواهند با ايجاد فضای پليسی ترس و نااميدی را بر فعالين مستولی کنند.

اما با فشارهای قانونی و ابزارهای مدنی و رسانه ای مجبور به آزادی بدون قيد و شرط 6 تن از فعالِين حرکت ملی شدند که اين مساله نشانگر اين است که شوونيستهای فارس توان در افتادن با افکار عمومی ، ملی و بين المللی را از دست داده اند و نمی خواهند جبهه ای قدرتمند در داخل کشور بر عليه خود باز کنند.

هر حرکت و جنبشی برای اينکه بتواند يک فضای بسته را بشکند ، نياز به پرداخت هزينه دارد . بدون پرداخت هزينه نمی توان در فضای بسته و محدود کاری به پيش برد. و بازداشت شدن دانشجويان فعال هم پرداخت هزينه بود ، تا کمکی به حرکت ملی کند و فضای بسته را بشکند و راهی برای خود و رو به جلو باز کند.

در اين چند روز گذشته همدلی و وفاق ملی در حرکت ملی آذربايجان قدرت خود را به نمايش گذاشت ، و همه فعالين دست در دست هم و دوشادوش با ديگر همفکران خود برای آزادی دوستان خويش به فعاليت رسانه ای و تبليغی شديدی دست زدنند و اين تبليغات رسانه ای فشار روز افزونی بر شوونيستهای فارس وارد کرد و موجی از مخالفتها بر عليه اهانت کنند گان به ملتهای ايران و حاميان شوونيست آنها در بين دانشجويان ، نمايندگان مجلس ، فعالين حرکت ملی در خارج از کشور را بر انگيخت و باعث فشار مضاعف بر شوونيستها ی فارس شد و آنها را ناگزير کرد که دانشجويان را آزاد کنند.

موج اعلاميه ها و بيانيه های شديد الحن در جهت محکوم کردن عمل زشت توهين به ملل ايران تحت پوشش طنز و همچنين واکنش شديد و لحن تند اين بيانيه ها نسبت به مسئولان وزارت ارشاد اسلامی و تهديد به تحصن و اعتصاب ، بازتاب گسترده ای در محافل داخلی و خارجی داشته است و حقانيت حرکت ملی آذربايجان را به نمايش گذاشته است ، و يک عزم ملی در جهت پايان دادن به اين گونه نمايشهای مضحک و ضد دينی و اسلامی به وجود آمده است و انشاء ا... به بار خواهد نشست.

اگرچه بازداشت دانشجويان و فعالين حرکت ملی آذربايجان برای ما و آنها حاثه ای تلخ بود اما اين مساله برکتی برای حرکت ملی آذربايجان بود و خونی تازه در رگهای حرکت ملی آذربايجان به جوش و خروش آمد . تا تفسی تازه کند و در پيج و خمهای آينده نفس نبرد.


باريش مرندلی
بايکال قورد تکين:


قورولتای 18 و 19 تير ماه امسال
سياسی ترين و امنيتی ترين قورولتای قالای بابک

قورولتای 18 و 19 تيرماه امسال1383 با توجه به اينکه با تبليغات شديد صدا و سيمای ضد آذربايجانی مرکز تبريز و سراسری برای اردوی ضد فرهنگی فاطميون مواجه بود می توان آن را به عنوان سياسی ترين قورولتای ملی بابک تابحال ناميد.
امسال برنامه ريزان سپاه با هماهنگی صدا و سيما و با همکاری تنگاتنگ نيروهای امنيتی برای جلوگيری از برگذاری قورولتای قالای بابک تمام توان خود را به کار گرفتند تا نگذارند فرزندان آذربايجان دردهای ملت آذربايجان را در قالای بابک فرياد بزنند و حقوق قانونی و مدنی خود و ملتشان را بخواهند، اما مگر می توان جلو قورد ها را گرفت، سرهنگ های سياسی سپاه با وعده و وعيدهای دروغين تعدادی از فرزندان نوجوان آذربايجان(بسيجيان) را در آنجا جمع کردند تا آنها را در مقابل بهترين و مسئولپيت پذيرترين، آگاهترين فرزندان آذربايجان(ميلتچی ها ) قرار دهند که با خردمندی ملت آذربايجان تير آنها به سنگ خورد و به هدف خويش نتوانستند نائل شوند.
سرهنگ های سياسی سپاه با جمع کردن 30 هزار بسيجی نوجوان در يک مکان تاريخی و توريستی برای برگزاری مانور نظامی، عملکرد ننگين خود در آذربايجان را به نمايش گذاشت و از پان آريانيستها مدال جدال با ملت آذربايجان را دريافت کرد و همچنين صدا و سيما که مسئولانش آن را رسانه ملی می نامند و از پول بيت المال اداره می شود هر روز در اخبار سراسری و خبرهای مرکز تبريز با تهيه رپورتاژهای تبليغاتی و با برنامه هايئ با عنوان با خبرنگاران برای انعکاس حضور بسيجيان در منطقه کليبر برای مرعوب کردن ملت آذربايجان سنگ تمام گذاشتند، اما ملت آذربايجان ثابت کردند که برای رسيدن به حقوق قانونی خويش حاضر به پرداخت هر هزينه ای هستند " ياشاسين بوجور ميلت" به قول يکی از همراهان در قالای بايک "با اين ملت می توان دنيا را فتح کرد"

حالا گزارشی هر چند ناقص ولی گويا از اين قورولتای ملی در 18 و 19 تيرماه:

بعد از وارد شدن به جاده اهر از طرف تبريز اولين تابلوئی که به چشم می خورد متنی بود که برای ما در عرض دو هفته آشنا بود"اردوی فرهنگی رزمی فاطميون 185 کيلومتر" چرا که درباره آن هر روز از تلويزيون مطالب بسياری چه در خبر ها، چه در مصاحبه با ترتيب دهندگان اين اردوی ضد فرهنگی می ديديم و می شنيديم، از اين تابلوها در هر 5 کيلومتر تا شهر کليبر يکی نصب شده بود و اولين سئوالی که به ذهن انسان خطور می کرد اين بود که سپاه برای چه اين همه برای يک اردوی معمولی اين همه تبليغ کرده است؟ و هزپنه اين همه تابلوهای به درد نخور را از کجا آورده است؟ همه می دانيم که هزينه اين همه تابلو و اين همه بريز و بپاش از جيب ملت آذربايجان تامين شده و در راه باطل صرف شده است حال از اين مسائل بگذريم و به مسير خود ادامه دهيم در حالی که به شهر اهر نزديک می شديم آماده بازرسی از ماشينمان بوديم و خود را برای هر حادثه ای آماده کرده بوديم چرا که يک سال با خيال اين روز سر به بالش گداشته بوديم و با عشق اين روز طلوع خورشيد را نظاره کرده بوديم و حالا هم آماده هر نوع حادثه بوديم می دانستيم برای رسيدن به ديار يار و کعبه آمال بايد از هفت خوان حاميان داشناکهای جنايتکار و پان فارسها و پان آريانيستها(دشمنان ملت آذربايجان) عبور کرد، می دانستيم که در چندين جا وسائل همراهمان را تفتيش خواهند کرد و به اين خاطر بعضی وسايل حساس را با خود نبرديم حزء وسايل خواب و غذا و يک دوربين عکاسی بدون فيلم؛ چرا که می ترسديم که فيلم را توقيف کنند در اولين پاسگاه نرسيده به اهر همه ماشينها را به کناری هدايت می کردند و تمام وسايل جعبه عقب و باربند اتومبيل را حتی زير صندلی ها و داشبورد را می گشتند و شماره ماشين و اسم راننده را يادداشت می کردند و مبدا و مقصدمان را می پرسيدند همه افرادی که وسايل داخل ماشينها را تفتيش می کردند بدون اتيکت و با لباس شخصی بودند وقتی مقصدمان را پرسيد ما گفتيم که به کليبر می رويم و مامور لباس شخصی گفت که در آنجا اردو برگزار می شود برگرديد به شهر خودتان و ما هم مثل همه با اصرار راهی کليبر شديم، بعد از طی مسافتی وارد شهر شيخ شهاب الدين اهری شديم پلاکاردها و پارچه نوشته هائی که در فلکه ها و ميادين شهر اهر بود همه در مورد "اردوی فرهنگی رزمی!" بود و يک پارچه هم در مورد روز مبارزه با بيماری های مشترک بين انسان و حيوان بود که از طرف اداره بهداشت منطقه در ميدان اصلی شهر نصب شده بود و من به ياد پارسال افتادم که در همه جای شهر اهر پارچه نوشته هائی با خوشامد گوئی به ميهمانان طبيعت و توريستها بود اما امسال جای آنها را پلاکاردهای اردوی فاطميون گرفته بود بعد از گذر از شهر اهر با طی چند کيلومتر سرو کله سپاهيانی که ايست بازرسی غير قانونی ايجاد کرده بودند پيدا شد و يک نفر از آنها با لباس شخصی از يک بلندی از همه مسافرين و ماشينهای آنها فيلمبرداری می کرد و چندين نفر هم با لباس فرم سپاه اما بدون اتيکت وسايل داخل ماشينها را تفتيش می کردند و همچنين در آن ايستگاه علاوه بر چند چادر سپاه که به صورت جداگانه خواهران و برادران نصب شده بود يک چادر هلال احمر هم به همراه يک آمبولانس و چند بهيار و پرستار هم در کنار آنها وجود داشت(از قيافيه آنها معلوم بود که از درمانگاه سپاه آمده اند). بعد از تفتيش ماشين ما به ما اجازه عبور داده شد و ما راهی ديار بابک شديم در طول مسير هر ماشينی که از ديگری سبقت می گرفت سرنشينان آن با نشان دادن نشان بوز قورد همديگر را به وجد می آوردند و ما هم می فهميديم که تنها نيستيم و دل و جرات بيشتری پيدا می کرديم و در جاده کليبر هر لحظه منتظر ايست بازرسی بوديم ولی تا قسمت غربی شهر کليبر هيچ ايست بازرسی وجود نداشت پارسال که در ورودی کليبر يک ايست بازرسی وجود داشت امسال آن را به غرب شهر کليبر بالاتر از قبرستان و در يک سربالائی آن را ايجاد کرده بودند يعنی فقط ماشينی که می خواست به قالا برود بازرسی می کردند(کمی پيشرفت کرده بودند و عقلشان کار کرده بود!) چرا که پارسال هر ماشينی که به شهر کليبر وارد می شد بازرسی می کردند کاری نداشتند می خواهد به قالابرود يا در شهر بماند. در داخل شهر حضور نيروی انتظامی و سپاه پر رنگ بود و بعد از عبور از جلو "هتل بزرگ کليبر" که در جلو آن پاچه بزرگی از تصوير شهداء شهر کليبر به چشم می خورد با طی خياوانی که به سوی قالا می رفت توسط مامورين راهنمائی و رانندگی به يک سرازيری راهنمائی شديم امسال مسير ورود به راه قالا را تغيير داده بودند و ما بعد از گذشتن از کنار قبرستان شهر در يک سربالائی توسط لباس شخصی ها متوقف شديم معلوم شد که اينحا هم يک ايست بازرسی غير قانونی ايجاد کرده اند ماموران نيروی انتظامی هيج کاره بودند و فقط شماره ماشينها را يادداشت می کردند و مبدا ما را می پرسيدند و يکی از آنها با ما همشهری در آمد و با ما خوش و بش کرد و وسايل ماشين را افراد لباس شخصی تفتيش کردند و يکی از همراهان ما که می خواست دوربين عکاسی را از جعبه عقب بردارد يکی از لباس شخصی ها آن را گرفت و به داخل جعبه انداخت و با تحکم گفت"زياد با اين بازی نکن" و جعبه عقب را محکم بست و به ما گفت برويد و ما هم راهی قالا شديم و در راه قالا شعار های مختلفی که بر روی سنگهای کنار جاده نوشته شده بود جلب توجه می کرد مثل "ياشاسين ايران" ، "آذربايجان اوياخدی انقلابا داياخدی"، "ياشاسين وطنيم ايران"، "آذربايجان سر ايران است"،"بسيجی لشکر مخلص خداست"... با طی مسافتی که همه سربالائی بود کمتر از 200 متر مانده به قالادره سی يک ايست بازرسی ديگری وجود داشت باز شماره ماشين را يادداشت می کردند و 500 تومن از هر ماشين وروديه دريافت می کردندو به همراه يک پلاستيک مقداری ذغال با يک آگهی که از طرف حفاظت محيط زيست تهيه شده بود که درباره حفاظت از جنگل و درختان بود که داده می شد و بعد از گرفتن يک پلاستپک دغال با هزار مصيبت که برای ما شيرين بود به اول قالا دره سی رسيديم و با ديدن ماشينها و ملت شور شعفی وجودمان را پر کرد که توهين و تحقير های لباس شخصی ها را از ياد برديم چرا که تفتيش آنها يک نوع توهين به حساب می آيد و همچنين طبيعت سحرانگيز مئشه های اطراف قالا هر جسم خسته ای را جانی دوباره می بخشيد و خستگی ما را از تن بدر کرد و ما به مسير خود به سوی ميدان آزادی(جلو هتل بابک) ادامه داديم در همان مسير تصوير بزرگی از شهيد مهدی باکری نصب شده بود که زير آن نوشته شده بود " شهيد مهدی باکری تبلور غيرت آذربايجان بود" آری او تبلور غيرت آذربايجان بود اگر او امروز زنده بود و صدای آه و ناله همذهبان خود را در قاراباغ می شنيد غيرت او اجازه نمی داد که دولت ايران با دولت اشفالگر ارمنستان روابط حسنه سياسی و اقتصادی برقرار کند و به کمک آوارگان قاراباغ می شتافت اما جای او را امروز نان به نرح روزها گرفته اند و فقط به فکر خود هستند بگذريم در مسير قالادره سی تا جلو هتل بابک پر از هويت طلبان آذربايجان و بسيجيان بود دسته دسته به بالا و پايين می رفتند و کنار جاده پر از آذربايجانيان هويت طلب بود و ماشينهای پليس و سپاه پشت سرهم بدون وقفه در حال رفت آمد بودند حدود 200 متر مانده به هتل بابک جلو مئشه قورد باسار که يک محوطه بازی بود پر از ماشين بود و هويت طلبان آذربايجان در حال نصب چادرهای خود بودند و بعضی ها هم برای ماشين خود جای پارک مناسبی می خواستند پيدا کنند جاهای خوب و مناسب را نيروهای سپاه در اختيار گرفته بودند و به محوطه هتل بابک هم کسی را راه نمی دانند امسال از برنامه های بی مزه اداره ارشاد هم خبری نبود معلوم بود که تير آنها به سنگ خورده است و از بلندگوهای بزرگ صدای دعا و اذان به گوش می رسيد و امسال سپاه می خواست قدرت خود را به رخ هويت طلبان آذربايجان بکشد آنهم به صورت عريان و با قدرت اسلحه و باتوم که می دانيم اين وسايل ديگر قدرت برندگی خود را در دنيای مدرن از دست داده اند و هر حکومتی که به اين وسايل تکيه کند و مردمش را سرکوب کند در دنيا به عنوان حکومت ديکتاتور شناخته می شود و عاقبت ديکتاتور ها هم معلوم است!

ايجاد جو رعب و وحشت

حوالی غروب سرهنگ های سياسی سپاه به نيروهای خشن ضد شورش موتور سوار که هر دو نفر به يک موتور شاسی بلند سوار شده بودند و مجهز به باتوم و اسپری اشک آور بودند دستور دادند که در جاده منتهی به هتل بابک ويراژ بدهند و جو پليسی و امنيتی ايجاد کنند و هويت طلبان و خانواده های را بترسانند و آنها هم در دو گروه 8 موتوری به صورت ممتد با نگاههای غضبناک با آن کلاه کاسکتهای ترسناک به صورت آرام حدود 500 متر را پشت سر هم می رفتند و دوباره بر می گشتند آنها فکر می کردند که با ايجاد جو پليسی امنيتی می توانند جلو هويت طلبان آذربايجان را بگيرند ولی جو پليسی بعد غروب توسط عده ای شير زن و شير مرد شکسته شد

آذربايجان سن سن منيم ...
بعد از غروب خورشيد در محوطه شرق هتل بابک يعنی جلو مئشه قورد باسار جائی که ماشينهای بسياری پارک شده يک مردی از تبار بابک به همراه عده ای هويت طلبان شروع به خواند سرود "آذربايجان سن سن منيم ..." کردند و در عرض 5 دقيقه هزاران نفر در آنجا جمع شدند و با او هم آواز شدند و جو پليسی و امنيتی را شکستند و موتورسواران ضد شورش به جای خود رفته و ديگر به طرف جاده نيامدند و فقط نيروهای امنيتی به صورت لباس شخصی به جمع هويت طلبان پيوستند و می خواستند که افراد راهبر را شناسائی کنند که هويت طلبان آذربايجان متفرق شدند و به چادرهای خود باز گشتند
اويناماغا گلمه ميشيک حاقيميزی ايستيريک

در حوالی ساعت 10 باز هويت طلبان آذربايجان در جای قبلی جمع شدند و شروع به خواندن سرود آذربايجان سن سن منيم کردند و شعارهای بسياری سر داند وقتی که يکی از نفوذيهای اطلاعات شروع کرد به گفتن شعار " آجليق اولسون اويناماق اولسون" هويت طلبان آذربايجان که سر به هزاران نفر می زد يک صدا گفتند " اويناماغا گلمه ميشيک حاقيميزی ايستيريک" و چندين بار اين شعار را تکرار کردند و نفوذيهای نيروهای امنيتی ساکت شدند و شعارهای که در آنجا سر داده شد بيشتر اينها بود
آتا بابکيم آتا بابکيم قويما ائليم ياتا بابکيک
ياشاسين آذربايجان ياشاسين تورک ائلری
توتولانلار آزاد اولسون امانی آزاد اولسون
تونولانلار آزاد اولسون ليسانی آزاد اولسون
آذربايجان قهرمانی چهرگانلی چهرگانلی(در چندين نوبت)
و بعد از سر دادن اين شعارها هويت طلبان کم کم پراکنده شدند و در محل استقرار خود موقعی که ماشين های پليس از جاده عبور می کردند صدای تورک گرگ در می آوردند و نيروهای سپاهی را می ترساندند

نيروهای امنيتی و سپاهی بيکار ننشتند

بعد از ساعت 12 شب وقتی که سر و صدا خوابيد و اکثر هويت طلبان بعد از روشن کردن آتش و خواندن سرود های ملی می خواستند بخوابند نيروهای امنيتی که تفريبا 10 الی 15 نفر بودند و در دستان خود چماقهای يک و نيم متری داشتند از جاها و چادرهائی که صدای آواز می آمد به سراغ آنها می رفتند و چادر های آنها را تفتيش می کردند و آنها را می ترساندند و حتی آنها را بازرسی بدنی می کردند و اگر پيراهنی که بر روی آن تصوير بابک بود از آنها می گرفتند و از آنها کارت شناسائی درخواست می کردند آنها همديگر را "حاجی" صدا می کردند و با لهجه های مختلف ترکی صحبت می کردند معلوم بود که اکثر نيروهای امنيتی آذربايجان به قالای بابک آمده اند در کنار چادر ما کاپشن يکی از هويت طلبان را بلند کردند وقتی ديدند که نام آذربايجان به لاتين روی پيراهن آن فرد نوشته شده و عکس بابک بر روی آن است به او گفتند اين پيراهن را از آذربايجان شمالی برای شما فرستاده اند؟ و او هم گفت که بابک سمبل آذربايجان است و آنها او را مسخره کردند و گفتند که سومبول آذربايجان "مهدی باکری" است، و کارت پايان خدمت ايشان را گرفتند و با خود بردند درد آور آنجا بود که آنها تلفظ صحيح سمبل را نمی دانستد

رژه نيروهای بسيجی از جلو هويت طلبان و يورش آنها به قالا

روز جمعه حدودا ساعت 7 صبح نيروهای بسيجی پشت سرهم با خواندن نوحه از جلو هويت طلبان رژه رفته و به سوی قالا رهسيار شدند و می خواستند همگی در جاهای تعيين شده مستقر شوند و مامويت های محوله را به نحو احسن به انجام برسانند

ساعت 8 قوردلار يوروشو شروع شد

آنها برای تفريح و گردش نيامده بودند، آمده بودند که اعتراض خود را به سياستهای ضد آذربايجانی دولت نشان دهند و حقوق قانونی خود را به صورت مدنی درخواست کنند و به گوش جهانيان برسانند، اگر برای تفريح می خواستند بيايند در روزی ديگر می آمدند تا متحمل اين همه تحقير نشوند ملت آذربايجان در روز 19 تيرماه 83 مدنی ترين اعتراض خود را به نمايش گذاشتند و مثل سيل خروشان به حرکت درآمدند و رهسپار قالا شدند جلو هتل را نيروهای پليس گرفته بودند و همه بايد کمی دورتر از هتل به سوی مين پله راهی می شديم احساسی که در آن لحظه داشتم نمی توانم بيان کنم انسان از ديدن اين همه جمعيت می خواست بال در آورد و پرواز کند چشمها همه آذربايجان می گفتند در پائين بله های به علت وجود نيروهای امنيتی زياد کسی نمی خواست خود را با آنها در گير کند فقط در دلشان زمزمه می کردند و با نگاههای خود به همديگر می فهامندند که چه می گويند از اولين پله که شروع می کردی صدها دوربين عکاسی و فيلم برداری به سويت زوم می شدند و از همه نه يکبار بلکه صدها بار فيلم برداری و عکس برداری می شد، نيروهای بسيجی به فاصله چند پله از همديگر به حالت ديواری ايستاده بودند و نظارگر يورش هويت طلبان بودند اکثر بسيجيان کم سن و نوجوان بودند و هويت طلبان به آنها خسته نباشيد می گفتند و رد می شدند حتی در چندين جا هويت طلبان به آنها لاله های سرخ هديه کردند و آنها هم تشکر کردند فقط تعدادی از سرهنگهای سپاه با حالتی اخمو و غضبناک به هويت طلبان برخورد می کردند چرا که حرکت ملی آذربايجان منافع بعضی از آنها را به خطر انداخته است بعد از عبور از مين پله در تپه دوم هويت طلبان اجتماع کردند و شروع به خواندن سرود آذربايجان سن سن منيم کردند و همه باهم اين سرود جانفزا و روحبخش را با هم خواندند و بعد چند شعار مثل "يا آزادليق يا اولوم" " ائرمنی محکوم اولسون قاراباغ آزاد اولسون" "قاراباغدان قان آخير گونئی اوزاقدان باخير" "يا قاراباغ يا اولوم باشقا يولو يوخ آرتيق" و باز به مسير خود ادامه دادند و امسال به علت تعضيقات زياد فعالين حرکت ملی آذربايجان نتوانسته بودند مثل سالهای قبل پلاکارد و هد بند با خود بياورند فقط از دستان خود استفاده می کردند وقتی به سياهيان برخورد می کردند و چهره غضبناک آنها را می ديدند بوزقورد به آنها نشان می دادند و صدای تورک گرگ در می آوردند و سپاهيان را بيشتر عصبانی می کردند سپاهيان در چند جا اتراق کرده بودند و نظارگر فعالين حرکت ملی آذربايجان بودند . هويت طلبان درحالی که به سوی تنگه در حال حرکت بودند سرود" سلام تورکون بايراغينا" را با هم چند بار خواندند و تحرکی دوباره به عاشقان بابک دادند عاشقان بابک در چندين جا برای اينکه پيران و کودکان زياد اذيت نشوند نشستند و خستگی در کردند و دوباره به راه خود ادامه داند و باز شعارها شروع شد "آذربايجان قهرمانی چهرگانلی چهرگانلی" "توتولانلار آزاد اولسون امانی آزاد اولسون" "توتولانلار آزاد اولسون ليسانی آزاد اولسون" "منيم ديليم اولن دئيل باشقا ديله دونن دئيل" در راه حرکت تعدادی از زنجانی ها شعار دادند "ياشاسين آذربايجان" همه با هم شعار دادند "ياشاسپن زنجان ياشاسين تورک ائلری"

دو قوشون در مقابل هم

سپاهيان از قبل ساتقين ييخان گديکی(تنگه به زمين زننده خودفروخته) را اشغال کرده بودند و کسی را به سوی قالا راه نمی دادند و در آنجا قوشون آزادی بابک در مقابل اردوی ضد آذربايجانی و ضد آزادی سپاه قرار گرفتند و ساعتها دو قوشون چشم در چشم هم دوختند و به قدرت نمائی پرداختند آنها با تکيه بر باتوم و گاز اشک آور و هويت طلبان با تکيه بر گفتگو به جنگ هم می رفتند به نسبت جمعيت هر لحظه افزوده می شد و فشار بر دشمن بيشتر می شد آنها را يارای مقابله با منطق نبود و بايد به باتوم متوسل می شدند تا جمعيت را پراکنده سازند و اين کار را هم کردند در ساعت 10 اولين يورش را به سوی ملت آذربايجان آوردند و چندين نفر در اين يورش ددمنشانه آنها زير پای همديگر زخمی شدند و چندين نفر هم از دست آنها باتوم خورد و در اين اثنا دختری 8 و 9 ساله مثل يک اصلان شروع به شعار دادن کرد"آذربايجان اوياخدی اوز ديلينه داياخدی" و همه ملت به وجد آمدند و به سوی او رفتند و او چنيدن شعار ديگر هم سر داد و ملت جواب دادند و همه از ايشان فيلم و عکس تهيه کردند، هويت طلبان در آنجا جمع شدند دو پلاکارد را در دست گرفتند و با هم آذربايجان سن سن منيم را خواندند بر روی دو پلاگارد اين جملات توشته شده بود"تورکون ديلی اولن دئيل باشقا ديله دونن دئيل" "اوز قهرمانلارين اونودان ميلت يابانجييا قول اولار" و چندين نفر از فدائيان حرکت ملی آذربايجان به سان بوز قورد بر بالای سنگی قرار گرفتند و به ايراد سخنرانی پرداختند و شعر در وصف و عشق وطن خواندند، يکی از آنها با اين جملات شروع کرد"دونيادا هيج زاديم يوخدور فقط بير قوری جانيم واردير کی اونودا آذربايجانا قوربان دئميشم" و همه برای او کف زدند و از بالای سنگی که حالا تريبون هويت طلبان شده بود پايين آمد و چند نفر ديگر هم خواستار آزادی دستگير شدگان شدند و باز يورش دوم اردوی ضد آذربايجانی شروع شد و باز جند نفر زخم جزئی برداشتند حمله کنندگان نيروهای سپاه و اطلاعات بودند و نيروهای بسيجی فقط نظاره می کردند و بعد از يورش دوم فعالان حرکت ملی آذربايجان شروع کردند به پايين آمدن.

منده تورکم سنده تورک اويان اويان بئقئيرت

موقع پايين آمدن يکی از هويت طلبان بايراغ گونئی آذربايجان را از زير پيراهن خود در آورد و در هوا شروع به چرخاندن کرد که فورا از طرف يک سرهنگ پليس دستگير شد و همه هويت طلبان يک صدا به او گفتند " منده تورکم سنده تورک اويان، اويان بئقئيرت" و نفر دستگير شده را از دست ايشان خلاص کردند و همچنين موقعی که به يک گردان سپاهيان برخورد کردند که آنها به فارسی نوحه می خواندند باز اين شعار را تکرار کردند

هو هو هو
هويت طلبان در چندين جا نيروهای سپاه و پليس را هو کردند

سرود آذربايجانی از بلندگوی سپاه

موقعی که هويت طلبان از مين پله پايين می آمدند سپاهيان از بلندگوهای خود سرودهای زرمی آذربايجانی پخش می کرد

هتل بابک در اشغال نيروهای امنيتی

نيروهای ارشد اطلاعاتی هتل بابک را در اختيار خود گرفته بودند و از آنجا اوضاع را کنترل می کردند ماشينهائی که دارا شپشه های دودی بودند در محوطه هتل بابک زياد ديده می شد. و ماشينهای پاترول و ميتسوبيشی نيروی انتظامی با نام شهر های متخلف آذربايجان در آنجا خود نمائی می کردند

گاموحچيلار

در اکثر مواقع جو پليسی و امنيتی را طرفداران گاموح می شکستند و مردم را به ديره نيش و مبارزه دعوت می کردند واقعا جسارت و شجاعت طرفداران گاموح در آن روز مثال زدنی بود

اسپری اشک آور در دستان سپاهی ها

در ساعت 12 وقتی که هويت طلبان از مين پله پايين آمدند در جاده شرق هتل بابک يک ماشين سياه با چند سرنشين يک اسپری اشک آور را به صورت ممتد به طرف مردم گرفته بود و حرکت می کرد و به چندين نفر آسيب جزئی رسيد

جای خالی مهندس امانی و ليسانی

پارسال آقای عباس لسانی از خود چنان شجاعتی در رهبری فعالان در قلعه داشت که می شد امسال جای خالی او را به عينه مشاهده کرد و همچنين جای سخنرانی های آتشين مهندس امانی هم خالی بود ای کاش آنجا بودند و ملت آذربايجان سخنان پر سوز و گداز او را می شنيدند

سانسور شعار های قالا در بعضی سايتها

امسال از نظر خبری فعالان حرکت ملی آذربايجان يک رکوردی بجا گذاشتند که شايد در سالهای آينده تکرار نشود، اما حوادث بسياری را به خاطر موضع گيريهای خاص خود سانسور کردند که واقعا جای تاسف داشت. ما واقعيتهای قالا را بايد منعکس می کرديم نيازی! به اعمال سليقه نبود وقتی که همه شعار " آذربايجان قهرمانی چهرگانلی چهرگانلی" و همچنين"توتولانلار آزاد اولسون امانی آزاد اولسون" در چندين جا و در چندين نوبت سرداده می شود و بعضی ها آن را سانسور می کنند و حرکت ملی آذربايجان را هر طور که دلشان می خواهد دسته بندی می کنند واقعا جای تاسف دارد مثلا "جبهه عقلانی" و "جبهه شعارگرا" يا "طيف عقلانی" "غير عقلانی" اين نوع دسته بندی های من درآوردی و کشکی نمی تواند خللی در اراده ملت آذربايجان برای رسيدن به خواسته های قانونی خويش وارد آورد.
بسياری نه طرفدار ايکس هستند نه طرفدار ايگرق، به عنوان شهروند آذربايجانی طرفدار منافع ملت آذربايجان و آذربايجان هستند و هر گروهی که حقوق ملت آذربايجان را قربانی منافع گروهی خود نکند حمايت خواهند کرد.

و در آخر اميد است که همه دوستانی که در قالا حضور داشتند زوايای پنهان اين حماسه عظيم را برای ملت آذربايجان روشن کنند و همه بدانند که امسال در قالا چه گذشت. همه شروع کنند خاطرات خود را از اين واقع به ياد ماندنی و تاريخی بنويسند و منتشر کنند حتی می توان مسابقه خاطره نويسی و سفرنامه نويسی برای آن ترتيب داد.
باريش مرند لی:

صفرخان نماد مقاومت ملت آذربايجان در مقابل شوونيسم فارس بود


با خواندن اطلاعيه کميته برگذاری مراسم اولين سالگرد صفرخان مورخه 28/8/82 که سراسر توهين و افتراء و تهمت به مبارزين و فعالين فرهنگی آذربايجان بود . بر آن شدم چند خطی درباره شيوه جديد شوونيستهای فارس را جهت موانع تراشی در راه حرکت ملی آذربايجان که به حق صفرخان صادقترين سرباز آن بود بنويسم.

1." من صفر قهرمانيان ، عضو فرقه دموکرات آذربايجان " اين کلمات در تمام مصاحبه های صفرخان برای معرفی خود استفاده شده است. يعنی عضويت در فرقه دموکرات را برای خود افتخار دانسته و هميشه با عشق و علاقه آن را بيان کرده است. اين کلمات اين را مي رساند که ايشان خود را سرباز راستين شهيد پيشه وری و حرکت ملی آذربايجان دانسته است. و می دانيم که اين نهضت توسط پان فارسها و شوونيستهای فارس به خاک و خون کشيده شد و هزاران نفر آواره شدند و شهيد شدند و خود صفرخان 32 سال در زندان شوونيسم و پان فارسيسم مقاومت کرد.
و امروز عده ای پان فارس و شوونيست برای سوء استفاده از نام ايشان اشک تمساح مي ريزند و اين مساله برای ترکهای آذربايجان که تحت ستم ملی هستند قابل پذيرش نمی باشد.

2.استفاده از کلمات " تجزيه طلب" " گرگهای خاکستری " نشان از عقده گشايی عده ای پان فارس شوربخت دارد. که با اين الفاظ می خواهند با انگ زنی فرزندان آذربايجان را در راهی که به سعادت آذربايجان و ملت ايران می انجامد نا اميد کنند ، تا بتوانند به مطامع پليد خود برسند.
تجزيه طلب گفتن به فرزندان ملتی که قهرمانان خود را در راه استقلال و آزادی ايران فدا کرده اند ، ظلمی مضاعف می باشد. و همچنين به اينها بايد فهماند که تجزيه طلبی گناه کبيره نيست که ما را از آن می ترسانند. تجزيه يک اصل شناخته شده در قوانين و حقوق بين الملل است. و هر ملتی حق تعيين سرنوشت خود را دارد. اگر ملت آذربايجان روزی بخواهد از ديگر ملتهای ايران جدا شود. بر اساس قوانين بين الملل هيچ کس نمی تواند جلو آنها را بگيرد. اين حق ملت آذربايجان است. درست است که فعالين فرهنگی آذربايجان به تجزيه ايران اصلا فکر نمی کنند آنها به برابری فرهنگی و سياسی و اقتصادی و ... می انديشند تا جدايي.

3.همچنين به آنها که با چند روز همبند شدن با صفرخان می خواهند مقاومت ايشان را در مقابل شوونيسم فارس را به نفع گروه يا ايدئولوژی خود مصادره کنند بايد گفت که هدف صفرخان آزادی ملت آذربايجان از زير يوغ استعمار شوونيسم فارس بود. ايشان خود را هميشه سرباز راستين فرقه دموکرات آذربايجان معرفی کرده است . و طولانی بودن زندان ايشان هم به خاطر پايبندی ايشان به اهداف فرقه بود. اگر چه شما برای اهداف ديگری در زندان با ايشان همبند بوده ايد.

4. عده ای شوونيست پريشان حال و وامانده که تحمل ديدن بيداری و هويت طلبی جوانان ترک آذربايجان را ندارند عنان از دست داده اند و از هر اصطلاحی در باره آنها استفاده می کنند ، از جمله در روزهای اوليه بعد از مراسم سالگرد صفرخان در بيانيه های غير رسمی خود اشاره ای داشتند به عده ای "پان ترک" ، " عوامل دولت پنهان" ، " عوامل وزارت کيهان" ... و حالا "تجزيه طلبان " و " گرگهای خاکستری" که اين همه تهمت و افتراء و توهين نشان از پريشان حالی و حواس پرتی آنها می باشد. و بعد از دو هفته که از آن روز می گذرد ، دست از عناد و دشمنی با جوانان آذربايجان بر نمی دارند .و بعد از آن ضربه ای که خورده اند گيج شده و هر بار که به هوش می آيند اباطيل و اراجيفی را پشت سرهم می کنند .

5.شاهدان عينی مراسم ريئس دانا را مقصر اصلی مراسم اعلام می کردند. که بعد از قرار گرفتن پشت تريبون آن را ملک شخصی خود اعلام کرد و قصد واگذاری به صورت مساوی را هم به کميته آذربايجان را هم نداشت. با اينکه کميته آذربايجان آماده همکاری بود. ولی آنها ديگر تحمل حضور پر شور جوانان ترک را که در دستانشان پلاکاردهايي با مضامين برابری فرهنگی در ايران و نفی يکسان سازی فرهنگی و فدراليسم در ايران بود را نداشتند ، پايان مراسم خود را اعلام کردند. ولی ترکها به مراسم رسمی خود ادامه دادند. و بايد به اينها فهماند که مراسم صفرخان بدون حضور ترکهای آذربايجان معنی ندارد. و ايشان نماد مقاومت ملت ترک آذربايجان در مقابل شوونيسم فارس می باشد.