پلوراليزم فرهنگی و سياسی در افغانستان
با تصويب قانون اساسی جديد افغانستان توسط لويه جرگه، افغانستان وارد دنيای جديدی شد. اين قانون اساسی شايد مرهمی باشد، بر زخمهای پيدا و پنهان مردم افغانستان که سالها با حقوق خويش نا آشنا بوده اند. جنگ و تروريسم و استبداد جنگ سالاران محلی مردم افغانستان را در خفقان سياسی و فرهنگی قرار داده بود. ولی با بر چيده شدن پايگاه تروريسم از افغانستان مردم آن کشور نسيم آزادی و برابری را احساس می کنند. مردم افغانستان تازه شيرينی انتخاب کرن و انتخاب شدن را می چشند. و زنان تحصيل کرده افغانستان دوشادوش با مردان حقوق برابر خويش را در قانون اساسی کشورشان ثبت کردند، و اين پيروزی برای آنها که سالها در زير ستم بوده اند، پيروزی بزرگی محسوب می شود.
همچنين اقوام افغانستان هم با پافشاری بر حقوق فرهنگی خويش ثابت کردند، که می خواهند در افغانستان به برابری فرهنگی و سياسی دست پيدا کنند. و زبانهای خويش را به عنوان زبان رسمی در افغانستان در قانون اساسی گنجاندند. و سياستمداران افغانستان به دنيا نشان دادند که به درک بالايی از دموکراسی رسيده اند. و با احترام به فرهنگ و زبان ديگر ملل می توان در صلح و آرامش زندگی کرد. و تحسين جهانيان را برانگيخت.
حال اين سئوال را بايد مطرح کرد که سياستمداران و سياست گزاران فرهنگی همسايه غربی آن کشور صدای آنها را شنيدند؟ و در جواب بايد گفت که علاوه بر اينکه سياست گزاران فرهنگی همسايه غربی افغانستان صدای آنها را نشنيدند، حتی چشمان خويش را هم بر واقعيتها بيشتر از قبل بستند و تازه به اين فکر افتاده اند که اسم دانشگاه اهواز را به جندی شاپور تغيير دهند. و در حال مشورت با شورای انقلاب فرهنگی برای عوض کردن نام آن دانشگاه هستند. نمی دانم در تغييرنام بناهای تاريخی و مراکز فرهنگی چه رازی نهفته است که اين نئوشوونيستها و پان آرياييستها برای تغيير نام اين مراکز خود را به آب و آتش می زنند. مثل اين افراد در ايران امروز به اين می ماند که در يک قطاری که مسير حرکت قطار به شمال است اينها در داخل قطار به طرف جنوب می دوند، و فکر می کنند که به جنوب خواهند رسيد ولی هرچه بيشتر می دوند بيشتر از هدف خويش دور می شوند.
نسيم دموکراسی از غرب و شرق ايران به سوی ايران در حال وزيدن است. و صورت پان آرياييستها را نوازش می دهد و آنها را از روياهای دور دراز خويش بيدار می کند. و در داخل ايران هم جبهه دموکراسی خواهی و برابری خواهی هر روز گسترده می شود. وپان آريائيستها در آينده در پيشگاه ملل ايران با سرافکندگی تمام به حقوق ملل ايران گردن خواهند نهاد. اميدوارم تا آن روز پشيمانی خود را اعلام کنند و از کارهای خويش تبری بجويند. و الا با زور هم که شده مجبور خواهند شد. دستها خود را در مقابل ملل ايران بلند کنند و تسليم شوند.
در قانون اساسی افغانستان علاوه بر اينکه زبان پشتو و دری رسمی هستنند، آن زبانهائي هم که در مناطق خود اکثريت مردم به آن تکلم می کنند هم رسمی هستند. از جمله ازبکی ، بلوچی ... و رسمی شدن زبانهای ملل افغانستان نشان می دهد که پلوراليسم فرهنگی و سياسی در افغانستان مورد قبول عامه قرار گرفته است. به اميد روزی که سياست گزاران فرهنگی ايران هم پلوراليسم فرهنگی و سياسی و برابری ملل ايران را بدون اجبار قبول کنند.
باريش مرندلی- مرند
17/10/82
با تصويب قانون اساسی جديد افغانستان توسط لويه جرگه، افغانستان وارد دنيای جديدی شد. اين قانون اساسی شايد مرهمی باشد، بر زخمهای پيدا و پنهان مردم افغانستان که سالها با حقوق خويش نا آشنا بوده اند. جنگ و تروريسم و استبداد جنگ سالاران محلی مردم افغانستان را در خفقان سياسی و فرهنگی قرار داده بود. ولی با بر چيده شدن پايگاه تروريسم از افغانستان مردم آن کشور نسيم آزادی و برابری را احساس می کنند. مردم افغانستان تازه شيرينی انتخاب کرن و انتخاب شدن را می چشند. و زنان تحصيل کرده افغانستان دوشادوش با مردان حقوق برابر خويش را در قانون اساسی کشورشان ثبت کردند، و اين پيروزی برای آنها که سالها در زير ستم بوده اند، پيروزی بزرگی محسوب می شود.
همچنين اقوام افغانستان هم با پافشاری بر حقوق فرهنگی خويش ثابت کردند، که می خواهند در افغانستان به برابری فرهنگی و سياسی دست پيدا کنند. و زبانهای خويش را به عنوان زبان رسمی در افغانستان در قانون اساسی گنجاندند. و سياستمداران افغانستان به دنيا نشان دادند که به درک بالايی از دموکراسی رسيده اند. و با احترام به فرهنگ و زبان ديگر ملل می توان در صلح و آرامش زندگی کرد. و تحسين جهانيان را برانگيخت.
حال اين سئوال را بايد مطرح کرد که سياستمداران و سياست گزاران فرهنگی همسايه غربی آن کشور صدای آنها را شنيدند؟ و در جواب بايد گفت که علاوه بر اينکه سياست گزاران فرهنگی همسايه غربی افغانستان صدای آنها را نشنيدند، حتی چشمان خويش را هم بر واقعيتها بيشتر از قبل بستند و تازه به اين فکر افتاده اند که اسم دانشگاه اهواز را به جندی شاپور تغيير دهند. و در حال مشورت با شورای انقلاب فرهنگی برای عوض کردن نام آن دانشگاه هستند. نمی دانم در تغييرنام بناهای تاريخی و مراکز فرهنگی چه رازی نهفته است که اين نئوشوونيستها و پان آرياييستها برای تغيير نام اين مراکز خود را به آب و آتش می زنند. مثل اين افراد در ايران امروز به اين می ماند که در يک قطاری که مسير حرکت قطار به شمال است اينها در داخل قطار به طرف جنوب می دوند، و فکر می کنند که به جنوب خواهند رسيد ولی هرچه بيشتر می دوند بيشتر از هدف خويش دور می شوند.
نسيم دموکراسی از غرب و شرق ايران به سوی ايران در حال وزيدن است. و صورت پان آرياييستها را نوازش می دهد و آنها را از روياهای دور دراز خويش بيدار می کند. و در داخل ايران هم جبهه دموکراسی خواهی و برابری خواهی هر روز گسترده می شود. وپان آريائيستها در آينده در پيشگاه ملل ايران با سرافکندگی تمام به حقوق ملل ايران گردن خواهند نهاد. اميدوارم تا آن روز پشيمانی خود را اعلام کنند و از کارهای خويش تبری بجويند. و الا با زور هم که شده مجبور خواهند شد. دستها خود را در مقابل ملل ايران بلند کنند و تسليم شوند.
در قانون اساسی افغانستان علاوه بر اينکه زبان پشتو و دری رسمی هستنند، آن زبانهائي هم که در مناطق خود اکثريت مردم به آن تکلم می کنند هم رسمی هستند. از جمله ازبکی ، بلوچی ... و رسمی شدن زبانهای ملل افغانستان نشان می دهد که پلوراليسم فرهنگی و سياسی در افغانستان مورد قبول عامه قرار گرفته است. به اميد روزی که سياست گزاران فرهنگی ايران هم پلوراليسم فرهنگی و سياسی و برابری ملل ايران را بدون اجبار قبول کنند.
باريش مرندلی- مرند
17/10/82
0 Comments:
Post a Comment
<< Home