جدائی فرزندان ملل ايران از احزاب فارسگرا
و
محدود شدن اين احزاب به فارسستان
احزاب فارسگرا در ايران در عرض 80 سال گذشته زمينه های به هدر رفتن انرژی و پتانسيل ملل ايران بوده اند و در اين راه از هيچ کوششی دريغ نکرده اند و با جذب فرزندان ملل از ترک، گيلک، لر، کرد، ترکمن... و با استفاده از انرژی بی پايان آنها و با سوء استفاده از توانائی های مبارزاتی و جسارت آنها سعی در رسيدن به اهداف خود داشته اند و با اينکه در اين مساله در پشت شعار های مردم پسند و عدالت خواهانه سنگر گرفته بودند ولی همه هم و غم آنها برای به استثمار کشيدن فرزندان ملل ايران جهت رسيدن به روياهای دور و دراز خود بودند و رياکاريهای آنها امروزه به عيان برای همه روشن و عيان است آنها که با استثمار فرزندان ملل ايران و با پناه گرفتن در پشت ملت پرستی و عدالت خواهی به نام و شهرتی رسيده اند امروزه دشمن خواستهای بحق ملل ايران شده اند فدراليسم و خواستهای زبانی و فرهنگی ملل ايران کابوسی برای آنها شده است و شبها خواب از چشمانشان ربوده است و فکر و ذکرشان شده مخالفت با "فدراليسم"، و هر روز دنبال راهی می گردند که از اين کابوس رهائی يابند
آنها که روزی دم از خلق و توده می زدند و برای آنها مبارزه می کردند امروزه شده اند تئوريسين سرکوب و فتنه بر عليه ملل تحت ستم ايران و برای جمهوری اسلامی راه نشان می دهند که چگونه با ملل ايران مبارزه کند و آنها را نگزارد به حقوق ملی و مدنی خود برسند
فرزندان بيدار ملل تحت ستم ايران با اينکه در طول ساليان دور و نزديک برای مبارزه با بی عدالتی و گسترش آزادی با اين احزاب هم قدم شده بودند و در اين راه هم شهدای بسيار تقديم وطن کردند شهدائی که غيرت، جسارت و بی آلايشی آنها برگی زرينی در تاريخ مبارزات مردم ايران با استبداد و بی عدالتی می باشد( برای اينکه پی به رشادت فرزندان ملل تحت ستم ايران ببری و به نقش غير قابل انکار آنها در مبازه با استبداد آگاه شويم بايد سری به قطعه 33 بهشت زهرا بزنيم نامهای بزرگ و با عظمتی که همه را به احترام وا می دارند، مرضة احمدی اسکوئی شاعره، کرامت اله دانشيان از ترکان قشقائی، بيژن جزنی نوسينده مبارز، خسرو گلسرخی شاعر مبارز از گيلان، سعيد محسن از زنجان، علی باکری از اروميه، محمد حنيف نژاد از تبريز...) ولی با پی بردن به تو خالی بودن شعارهای آنها يا از آنها جدا شده اند و يا در حال جدا شدن و نقد گذشته آنها هستند و جدائی فرزندان ملل تحت ستم از احزاب فارسگرا ضربات کشنده ای بر پيکره اين احزاب وارد کرده و بدنه آنها را به شدت تضعيف کرده است و بسياری از آنها در حال فروپاشی و در حال اضمحلال هستند اين مساله موجب تقويت اردوی ملل تحت ستم شده و راه مبارزه ملل تحت ستم را آسانتر کرده است و بسياری از آنها که از گروه های فارسگرا بريده اند با پيوستن با حرکات ملی ملل غير فارس ايران جانی دوباره به اين حرکتها داده اند و بسياری از آنها به تئوريسين های مساله ملی تبديل شده اند و راه مبارزاتی را برای ما هموار کرده اند
اگرچه در داخل تعدادی گروه های فارسگرای داخل حاکميت و بيرون از حاکيت در آذربايجان و جاهای ديگر فعاليت می کنند ولی اين عده از افرادی تشکيِل شده اند که به خاطر منافع سياسی و اقتصادی خود و خانواده خود دور هم جمع شده اند و به معنی واقعی کلمه حزب نيستند و افراد ذی نفوذی هستند که می خواهند از قدرت سوء استفاده کنند مانند حزب مشارکت و گروه های ملی مذهبی و نهضت آزادی فارسگرا که در بعضی از شهر های آذربايجان افرادی را برای خود جذب کرده اند که اکثر آنها در مراکز دولتی حضور دارند و به خاطر شهرت و قدرت به منافع ملت آذربايجان پشت پا زده اند و حتی برای رسيدن به مقام مبلغ پان فارسيسم در آذربايجان شده اند
نگرش جوانان آذربايجان به احزاب فارسگرا چه آنهائی که در داخل فعاليت می کنند و چه آنهائی که در بيرون از کشور فعاليت می کنند بدبينانه است و هيچ وقت خيانتهای بعضی از احزاب را نسبت به آذربايجان از ياد نمی برند و مشتاقانه آروزی بازگشت آنها را به دامن ملت خود را دارند و می خواهند آنها با هر ائدولوروی که هستند برای آذربايجان مبارزه کنند و تشکيلاتی با نام آذربايجان داشته باشند. و در آینده هم اگر يک آذربايجانی هم از ميان آنها با حسن نيت هم با جوانان آذربايجان صحبت کند سخنان او را نخواهند پذيرفت چرا که احزاب فارسگرا با هر آرمان و ائدولوژی در بين جوانان آذربايجان جايگاهی ندارد و به زباله دانی تاريخ انداخته شده اند
ائلخان تورک اوغلو
و
محدود شدن اين احزاب به فارسستان
احزاب فارسگرا در ايران در عرض 80 سال گذشته زمينه های به هدر رفتن انرژی و پتانسيل ملل ايران بوده اند و در اين راه از هيچ کوششی دريغ نکرده اند و با جذب فرزندان ملل از ترک، گيلک، لر، کرد، ترکمن... و با استفاده از انرژی بی پايان آنها و با سوء استفاده از توانائی های مبارزاتی و جسارت آنها سعی در رسيدن به اهداف خود داشته اند و با اينکه در اين مساله در پشت شعار های مردم پسند و عدالت خواهانه سنگر گرفته بودند ولی همه هم و غم آنها برای به استثمار کشيدن فرزندان ملل ايران جهت رسيدن به روياهای دور و دراز خود بودند و رياکاريهای آنها امروزه به عيان برای همه روشن و عيان است آنها که با استثمار فرزندان ملل ايران و با پناه گرفتن در پشت ملت پرستی و عدالت خواهی به نام و شهرتی رسيده اند امروزه دشمن خواستهای بحق ملل ايران شده اند فدراليسم و خواستهای زبانی و فرهنگی ملل ايران کابوسی برای آنها شده است و شبها خواب از چشمانشان ربوده است و فکر و ذکرشان شده مخالفت با "فدراليسم"، و هر روز دنبال راهی می گردند که از اين کابوس رهائی يابند
آنها که روزی دم از خلق و توده می زدند و برای آنها مبارزه می کردند امروزه شده اند تئوريسين سرکوب و فتنه بر عليه ملل تحت ستم ايران و برای جمهوری اسلامی راه نشان می دهند که چگونه با ملل ايران مبارزه کند و آنها را نگزارد به حقوق ملی و مدنی خود برسند
فرزندان بيدار ملل تحت ستم ايران با اينکه در طول ساليان دور و نزديک برای مبارزه با بی عدالتی و گسترش آزادی با اين احزاب هم قدم شده بودند و در اين راه هم شهدای بسيار تقديم وطن کردند شهدائی که غيرت، جسارت و بی آلايشی آنها برگی زرينی در تاريخ مبارزات مردم ايران با استبداد و بی عدالتی می باشد( برای اينکه پی به رشادت فرزندان ملل تحت ستم ايران ببری و به نقش غير قابل انکار آنها در مبازه با استبداد آگاه شويم بايد سری به قطعه 33 بهشت زهرا بزنيم نامهای بزرگ و با عظمتی که همه را به احترام وا می دارند، مرضة احمدی اسکوئی شاعره، کرامت اله دانشيان از ترکان قشقائی، بيژن جزنی نوسينده مبارز، خسرو گلسرخی شاعر مبارز از گيلان، سعيد محسن از زنجان، علی باکری از اروميه، محمد حنيف نژاد از تبريز...) ولی با پی بردن به تو خالی بودن شعارهای آنها يا از آنها جدا شده اند و يا در حال جدا شدن و نقد گذشته آنها هستند و جدائی فرزندان ملل تحت ستم از احزاب فارسگرا ضربات کشنده ای بر پيکره اين احزاب وارد کرده و بدنه آنها را به شدت تضعيف کرده است و بسياری از آنها در حال فروپاشی و در حال اضمحلال هستند اين مساله موجب تقويت اردوی ملل تحت ستم شده و راه مبارزه ملل تحت ستم را آسانتر کرده است و بسياری از آنها که از گروه های فارسگرا بريده اند با پيوستن با حرکات ملی ملل غير فارس ايران جانی دوباره به اين حرکتها داده اند و بسياری از آنها به تئوريسين های مساله ملی تبديل شده اند و راه مبارزاتی را برای ما هموار کرده اند
اگرچه در داخل تعدادی گروه های فارسگرای داخل حاکميت و بيرون از حاکيت در آذربايجان و جاهای ديگر فعاليت می کنند ولی اين عده از افرادی تشکيِل شده اند که به خاطر منافع سياسی و اقتصادی خود و خانواده خود دور هم جمع شده اند و به معنی واقعی کلمه حزب نيستند و افراد ذی نفوذی هستند که می خواهند از قدرت سوء استفاده کنند مانند حزب مشارکت و گروه های ملی مذهبی و نهضت آزادی فارسگرا که در بعضی از شهر های آذربايجان افرادی را برای خود جذب کرده اند که اکثر آنها در مراکز دولتی حضور دارند و به خاطر شهرت و قدرت به منافع ملت آذربايجان پشت پا زده اند و حتی برای رسيدن به مقام مبلغ پان فارسيسم در آذربايجان شده اند
نگرش جوانان آذربايجان به احزاب فارسگرا چه آنهائی که در داخل فعاليت می کنند و چه آنهائی که در بيرون از کشور فعاليت می کنند بدبينانه است و هيچ وقت خيانتهای بعضی از احزاب را نسبت به آذربايجان از ياد نمی برند و مشتاقانه آروزی بازگشت آنها را به دامن ملت خود را دارند و می خواهند آنها با هر ائدولوروی که هستند برای آذربايجان مبارزه کنند و تشکيلاتی با نام آذربايجان داشته باشند. و در آینده هم اگر يک آذربايجانی هم از ميان آنها با حسن نيت هم با جوانان آذربايجان صحبت کند سخنان او را نخواهند پذيرفت چرا که احزاب فارسگرا با هر آرمان و ائدولوژی در بين جوانان آذربايجان جايگاهی ندارد و به زباله دانی تاريخ انداخته شده اند
ائلخان تورک اوغلو
0 Comments:
Post a Comment
<< Home