Dilimiz Azad Olsun!- آزادی زبان ترکی- دیلیمیز آزاد اولسون

Thursday, July 12, 2007

واقعیات سیاسی آذربایجان جنوبی و ایران
و
نقش سازمانهای سیاسی آذربایجان

امروزه دنیای سیاست دنیای واقع گرایی است و هر ساستمدار و سیاست پیشه ای که با واقعیات دنیای مدرن بیگانه باشد و واقعیتهای محلی، منطقه ای و بین المللی را مدنظر نداشته باشد شکست خواهد خورد و در آینده جزء افسوس و پشیمانی برای خود و دیگران نخواهد گذاشت.
آرزوها و رویاها اگر چه برای یک مبارز سیاسی قدرت و نیرو می دهد اما هر وقت بخواهد دنیای جدید را با آرزوها و رویا های خود بدون آماده کردن زمینه تحقق رویا ها و آرزوهای خویش بسازد شکست خواهد خورد امروزه پدیده های و برخوردهای دنیای مدرن به ما یاد داده است که بدون مهیا کردن زمینه مساله ای و حتی مدل کردن آن مساله و مشکل با داده های موجود و آماده کردن رویه(PROCEDURE) آن کار در هر مرحله و برآورد هزینه آن در هر مرحله نمی توان آن پروژه را به اتمام رساند
دردنیای جدید حتی برای انجام پروزه ساده ای مثل احداث پل عابر پیاده بر روی يک خیابانی اول از همه آن را مدل می کنند و رویه ساخت آنرا آماده کرده و برآورد هزينه می کنند و صدها مهندس و آرشیتکت بر روی آن کار می کنند و تا مرحله اجرا هزاران بار بحثهای کارشناسی بر روی آن انجام می شود و بعد از اطمینان از صحت اطلاعات آماده شده دستور ساخت می دهند و باز در مرحله ساخت هم هزاران بار تمامی مدل و مدارک را بازبینی می کنند تا بعد از ساخت مشکلی پیش نیاید اما متاسفانه دوستانی که گاهی نسخه هایی برای درمان مساله ملی در ایران و آذربايجان ارائه می دهند همه موارد آن بدون کار کارشناسی و همه از روی آرزوها و رویاها و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای منطقه ای و بین المللی است و بدون اینکه مساله مورد نظر با داده های امروزی جامعه آذربايجان و ایران و دنیا و منطقه مطابقت بدهند آرزوهای خود را عین واقعیت به میان می آورند و مساله بغرنج و مزمنی را در ذهن خود به راحتی حل شده حساب می کنند و در يک کلام صورت مساله را پاک می کنند
اما برای روشن شدن بحث نظری می اندازیم بر واقعیتهای موجود در آذربايجان جنوبی و ایران:
1.آسمیله شدن ملت آذربایحان جنوبی و همراه و همگام شدن بسیاری از آنها با شعارهای آریاگرایان و آریاتازان یک واقعیت انکارناپذیر می باشد که در بسیاری از مواقع آنها خود مشکلی بزرگ بر مشکلات سیاسیون آذربایجان جنوبی هستند اگرچه در موارد بسیاری همراهی آنها از روی ناآگاهی و بی خبری است اما گاهی همراهی آنها به همراه منافع اقتصادی و ... است و آنها به خاطر منافع اقتصادی نمی توانند در مقابل آریاگرایان بیاستند و حقوق ملت آذربایجان را بخواهند
2. مهاجرت آذربايجانیان به فارسستان و مناطق فارس نشین و ساکن شدن آنها در آن مناطق و همچنین وجود گروهای ترک در بسیاری از مناطق ایران از جمله در قشقایستان و استان خراسان ، همدان ...
3. نبود حزب و تشکیلات منسجم در آذربایجان جنوبی که فشارها و انرژی ملت آذربایجان را کانالیزه کنند و حقوق قانونی و مدنی آذربایجانیان را به صورت مدنی از دولت بگیرند
4. نفوذ پان آریانیستها در آذربایجان و جذب بعضی از نخبه گان سیاسی و فرهنگی آذربایجان و استفاده از آنها به عنوان اهرم فشار و ستون پنجم جهت ضربه زدن به منافع ملت آذربایجان و فعالین حرکت ملی آذربایجان
5. عدم همراهی جامعه جهانی با ملل تحت ستم ایران و وارد نشدن این مساله به گفتمان روز تا حال حاظر که باعث شده مساله ملل ایران تابحال در مجامع بین المللی به صورت جدی مطرح نشود و راه حل آن به بحث گذاشته نشود
6. وجود جندین قوم ناسیونالیست در اطراف آذربایجانی جنوبی می تواند در آینده تهدیدی برای امنیت شهروندان آذربایجان جنوبی باشند
7. نیاز دولتهای اروپائی به یک دولت متمرکز در ایران و همچنین روسیه و در آینده چین که نفع اقتصادی فراوانی برای آنها داشته و مخالفت آنها با خواستهای ملل ایران و حتی دخالت آشکار و پنهان آنها برای انکار هویت ملل ایران توسط آنها و حمایت ضمنی و آماده کردن هویت قلابی و تاریخ جعلی برای فارسها و فارسستان هم می تواند نشانی از حمایت آشکار آنها از قوم(فارس) در ایران باشد و همچنین نیازهای آینده دولت ضد بشری چین هم به یک دولت متمرکز در آینده هم می تواند تهدیدی برای ملل ایران باشد و این یک واقعیت است و از حالا باید مد نظر قرار گیرد
8. گسست تاریخی در آذربایجان و پاک شدن حافظه تاریخی ملت آذربایجان توسط رژیمهای حاکم که باعث شده ملت آذربایجان دشمنان خود را نشناسد و حتی تبلیغات شدید بر علیه رهبران معنوی آذربایجان و تخریب چهره وطن دوستی آنها از جمله درباره شهید پیشه وری باعث شده هنوز هم بسیاری از آذربایجانیان شخصیتهای تاریخی خود را نشناسند و درباره آنها بی تفاوت باشند و همچنین جعل کردن تاریخ آذربایجان و درست کردن هویت قلابی (آذری) به جای هویت ترکی و آذربایجانی موجب آلزایمر فرهنگی در ملت آذربایجان شده است.
9. تبلیغ شکستهای گذشته آذربایجانیان در راه احقاق حقوق خویش از جمله شکست فرقه دموکرات آذربایجان برای کم کردن اعتماد به نفس فعالین آذربایجان و اتهاماتی بی اساس از جمله تجزیه طلبی و پان ترکیسم.
10. همراهی مشترک همه گروههای پان آریانیست با دولت در مقابل خواست ملل ایران( نقطه اشتراک هم آریابازان)
11. عدم آشنائی ملت آذربایجان با زبان ترکی به خاطر سیاستها آریائی و تبلیغ فراوان زبان فارسی در آذرباجان.
12. توده گیر نشدن خواستهای حرکت ملی آذربایجان در بین ملت آذربایجان به خاطر نبود رسانه های مطلوب.
13. سیاست گریزی در آذربایجان و ترس از سیاست اگر چه در چند سال اخیر این مساله در حال رفع شدن است
اگرچه موارد ذکر شده در بالاهمه واقعیتهای ایران و آذربایجان جنوبی نیست اما باید در همه سیایتگذاریهای برای آذربایجان جنوبی بسیاری از آنها مورد بحث قرار داده و سیاست اصولی و دقیق درباره آذربایجان جنوبی اتخاذ کرد و هر برنامه ای که بدون بحث و مطالعه بخواهد در آذربایجان جنوبی اجرا شود و یا در پلاتفرم گروههای سیاسی لحاظ شود که نتواند واقعا مشکلی از مشکلات ملت آذربایجان را درمان کند خود به مشکل تبدیل خواهد شد
اما حال می پردازیم به نقش سازمانهای سیاسی آذربایجان در بر خورد با واقعیتهای آذربایجان جنوبی و ایران:
چنانکه در بالا ذکرشد عدم اشراف به واقعیتهای موجود در برنامه ریزی می تواند خطرات بی شماری را به وجود آورد که همه سازمانهای سیاسی آذربایجان چه در داخل و چه در خارج باید تمامی برنامه های خود را بر اساس واقعیتهای موجود آذربایجان جنوبی، ایران، منطقه و اوضاع بین المللی قرار دهند و بین واقعیت و رویا تفاوتی قائل شوند سازمانهای سیاسی آذربایجان برای همراه شدن با واقعیت های موجود باید بعضی از مسائل را رعایت کنند تا نقش خود را در آینده سیاسی ایران و آذربایجان پررنگ کنند
1. پرهیز از حرفهای تنش آفرین و حساسیت زا که در حال حاظر شاید نه زمان آن باشد و نه در ظرفیت ملت آذربایجان و فعالین سیاسی آذربایجان باشد( باغیمسزلیق: کی ایندی نه آذربایجان میلتینین ظرفیتی واردی و نه ده سیاسی فعالاریمیزین بو مساله حاضیرلیق لاری وار گلین معده گوجی دانیشمییاق!)
2. تاکید بر مسائلی که حالا در منطقه مورد پذیرش قرار گرفته مثلا فدرال دموکراسی که حالا در منطقه موردقبول قرار گرفته است و حساسیتی هم بر روی آن نیست و ما با تاکید بر روی فدرال دموکراسی(بر اساس قومی زبانی و مرزهای تاریخی و فرهنگی آذربایجان) در حال حاظر می توانیم پان آریانیستها را خلع سلاح کنیم و حساسیت آنها را نسبت به خود کم کنیم. ( بو سوزو دئمه لییم کی ایران فدرال اولسا تجزیه اولاجاغ بیزه لازیم دئیل کی ایلک دفعه باغیمسیزلیق مساله سین قاباغا چکه ک و هامینی اوزوموزدن قاچیرداق و فارسلاری اوزموزونن دوشمن ائده ک و بین الخالق سازمانیده بیزیلن یاناشلیق ائتمسین بیز گره ک فدرال دموکراسینی تام شکیلده ایراندا ایستییک و اوزوده ایران جغرافییاسیندا اونا تاکید ائتسه ک بو زاماندا چوخ مشکلاتیمیزی حل ائده بیلریک )
3. پرهیز از تبلیغات مستقیم، تبلیغات مستقیم امروزه دیگر کارکرد خود را از دست داده است و همه سازمانهای سیاسی بدون اینکه خود را و رهبران خود را آشکارا تبلیغ کنند باید به تبلیغات اصولی دست بزنند تا اعتماد ملت را به خود و برنامه های خود جلب کنند مثلا امروزه دیگر لازم نیست عکس رهبران سازمانهای سیاسی در اول روزنامه داخلی یک تشکل و یا در صفحه اول سایتشان باشد باید به جای عکس آنها از عکسهای شخصیتهای تاریخی و معنوی استفاده شود
4. تبلیغ حقوق بشر و دموکراسی و فدرالیسم برای تمام ایران و ارائه راهکار و برنامه برای آن و دوری جستن از تبلیغ بیشتر به یک منطقه. فرامنطقه ای نشان دادن خواستهای حرکت ملی آذربایجان .
5. دوری جستن از ادبیات سیاسی غیر منطقی و استفاده از ادبیات مدرن سیاسی در مواجه با تمامی گروها و اشخاص و مسائل.
سازمانهای سیاسی آذربایجان جنوبی می توانند با تکیه بر پتانسیل موجود در آذربایجان با تکیه بر واقعیتهای موجود کمک شایانی به پروژه دموکراسی و حقوق بشر و فدرالیسم در ایران بکنند و برای این کار باید تمامی مراحل را از قبل آنالیز و مدل کنند و زمینه آن را به وجود آورند و بدون توجه بر واقعیتها برنامه های خود را ارائه ندهند که در آن صورت با اقبال عمومی مواجه نخواهد شد
امروزه فدرالسیم خواهی در چارچوب مرزهای سیاسی ایران تنها چاره و راهکار برون رفت ار مشکلات و فائق آمدن بر افکار پان فارسیسزم است چنانکه "حزب دموکرات کردستان" با درک واقعیتهای منطقه شعاراستراتژیک خود را تغییر داد و به فدرال دموکراسی در ایران روی آورد.

ائلخان تورک اوغلو

0 Comments:

Post a Comment

<< Home